روح در ماده قسمت اول توضيح: متن زير حاصل گفتگوي ژان گيتون و ايگور و گريچکابوگدانف مي باشد: *ژان گيتون (1901-1999), شاگرد يرگسون و آخرين وصي افکار او, نماينده تفکر کاتوليک معاصر, عضو و رئيس فرهنگستان فرانسه, پرفسور در دانشگاه سورين مذهب شناس, فيلسوف رومان نويس و نقاش در تمام عمر خود کوشيد که بين تفکر جديد و کاتوليسيسم سنتزي ايجاد کند. او از قول مادرش ميگويد: بايد بين انسانهاي جديد که داراي اعتقاد مذهبي نيستند و معتقديني که فاقد روحيه نو هستند پلي ايجاد کرد. * ايگور و گريچکابوگدانف: هر دو داراي درجه دکترا در فيزيک نجومي و فيزيک نظري و پرفسور در مدارس عالي فرانسه هستند. ايگور بوگدانف- اکنون براي دستيابي به آنچه که ما آنرا«روح در قالب ماده» ميناميم, بااستفاده از يک آزمايش حيرت انگيز و رازگشا, وارد بطن کوانتومي اعجاب انگيز ميشويم. اين آزمايش, به تجربه, «دو شکاف» موسوم است, و عنصر اصلي فرضيه کوانتومي ميباشد.
ژان گيتون- به چه دليل؟ گريچکا بوگدانف- زيرا, همانطور که فيزيکدان امريکايي «ريچارد في من» بيان کرده است, اين آزمايش روشنگر پديده ايست که شرح آن به روش کلاسيک امکان پذير نيست و قلب مکانيک کوانتومي است در واقع راز را در خود جاي داده است. ايگور بوگدانف- اگر, نظر ما فقط گشودن اين راز نباشد, بلکه بخواهيم برداشت ساده اي, حتي بطور مبهم, از آنچه درون آنست بدست آورديم, بايد, بار ديگر آخرين مأخذ خود, درباره دنياي روزانه را کنار بگذاريم. ژان گيتون- براي اين مسأله عجيب که شما به آن اشاره کرديد, «نيل بور» روش خاصي اتخاذ کرده بود. هر وقت کسي فکر جديدي براي حل يکي از فرضيه هاي کوانتومي به او ارايه ميداد, او با شوخي پاسخ ميداد: «فرضيه شما ديوانه است, اما, نه آنقدر که واقعيت يابد». گريچکا بوگدانف- از اين نظر,موفقيت فرضيه کوانتومي در اينست که در حاشيه قرار گرفته و اغلب اوقات مغاير با عقل عادي است. به همين علت, در اين فرضيه يک چيز غير عادي(ديوانه) وجود دارد, چيزي که در آينده بر علم پيشي خواهد گرفت. نمايش ما از دنيا, چيزي که در آينده بر علم پيشي خواهد گرفت. نمايش ما از دنيا, بدون اينکه هنوز آنرا خوب بشناسيم, دستخوش بازي قرار گرفته, و به نحوي غير قابل برگشت, شروع به از دست دادن تعادل خود کرده است.
ژان گيتون- آيا, ميتوان روي چنين آزمايش نامتعادلي تکيه کرد؟ گريچکا بوگدانف- يک گل را در نظر بگيريم. اگر آنرا در اتاق ديگري دور از چشم خود قرار دهيم, دال بر اينست که گل ديگر وجود ندارد؟ به هر حال, تجربه روزانه در من چنين تصوري ايجاد ميکند,در حاليکه فرضيه کوانتومي چيز ديگري به ما ميگويد: اين فرضيه تأکيد ميکند که اگر اين گل را با دقت, يعني در حد اتم مورد توجه قرار دهيم, خواهيم ديد که حقيقت عميق و وجود آن, بستگي نزديکي با نحوه مشاهده ما دارد. ژان گيتون- به نظر من, تا موقعي که, ما وسيله اي براي اندازه گيري در اختيار نداريم, دنياي اتمي وجود مشخصي ندارد. چيزي که مطرح است, بازي «آگاهي به آگاهي» است. به بيان رياضي: بعد از اين, روح نقش«اندازه گير هستي» را به عهده دارد, روحي در بطن حقيقت که ما سعي مي کنيم آنرا به غلط مادي بدانيم. ايگور بوگدانف- اکنون, سعي کنيم با وارد شدن به جزئيات تجربه مشهور فيزيکدان انگليسي(توماس يانگ) که براي اولين بار در سال 1801 انجام داد, بازي«آگاهي به آگاهي» را روشن کنيم. مجددا, وسايل تجربه را در نظر بگيريم: يک سطح صاف با دو شکاف, يک منبع نور در جلو, و يک پرده در عقب آن. پس از عبور ذرات نور يا فوتون ها از داخل دو شکاف و برخورد آنها با صفحه اي که در عقب قرار دارد, چه رخ خواهد داد. جواب از سال 1801 تا به حال کلاسيک بوده است: يعني, روي پرده يک رديف خطوط سياه و روشن عمودي متناوب مشاهده خواهيم کرد که اثر کلي آن يادآور پديده تداخل نور يا« انترفرانس» است. ژان گيتون- در اين صورت, همانطور که خود«يانگ» متذکر شده است, بايد نتيجه بگيريم که نور مانند يک مايع است و امواج آن همانند امواج آب منتشر ميشود. ولي, همانطور که قبلا هم گفتيم, نظر انيشتن چيز ديگر است. به عقيده او نور از ذرات کوچکي موسوم به «فوتون» تشکيل شده است. چگونه هزاران ذره چرخنده و مجزا از هم ميتوانند اشکال منسجم و دقيقي از نوارهاي تيره و روشن ايجاد کنند؟ گريچکا بوگدانف- دقيقا, راز در همين است. براي درک آن, پيشنهاد ميکنم که آزمايش را مرحله به مرحله دنبال کنيم: اگر, فرضا من يکي از شکاف ها را, مثلا, شکاف چپ را مسدود کنم, فوتون ها مجبور خواهند شد که فقط از شکاف راست عبور کنند. چنانچه, شدت نور را به حدي کم کنيم که فوتون ها, تک تک از سوراخ بگذرند, لحظه اي پس از پرتاب, تک فوتون از شکاف باز عبور کرده و با پرده برخورد ميکند و چون از منشاء سرعت و جهت حرکت فوتون آگاه هستيم, ميتوانيم به کمک قانون «نيوتون» محل برخورد آنرا روي صفحه تعيين کنيم. در مرحله دوم, شکاف چپ را باز و مسير حرکت يک فوتون جديد را رد جهت شکاف راست تعقيب کنيم. البته بياد داشته باشيم که فوتون دوم نيز از همان مبدأ فوتون اول, با همان سرعت و در همان جهت حرکت ميکند. ژان گيتون- اگر درست متوجه شده باشم, در مقابل فوتون دوم, بر خلاف حالت اول, شکاف چپ نيز باز است. گريچکا بوگدانف- دقيقا, منطقي اينست که فوتون شماره دوم نيز به همان نقطه اي از صفحه از صفحه برخورد کند که فوتون اول برخورد کرده بود. اما, چنين چيزي رخ نميدهد. در واقع, فوتون دوم به نقطه ديگري اصابت ميکند, نقطه اي کاملا متمايز از نقطه اثر فوتون اول. به عبارت ديگر, مانند اينست که با باز شدن شکاف چپ, رفتار فوتون دوم تغيير کرده است. بنابراين, راز در همين است: چگونه, اين فوتون متوجه گرديد که شکاف چپ باز است؟قبل از يافتن پاسخ, آزمايش را با پرتاب تک تک فوتون ها و بدون توجه به شکاف ها, به طرف صفحه ادامه ميدهميم. بر خلاف انتظار, چيزي که پس از مدتي جلب نظر خواهد کرد, تجمع اثرهاي فوتون ها روي صفحه و بتدريج تشکيل نوار تداخلي است که در آزمايش اوليه به سرعت پديدار گرديد. در اينجا نيز يک سؤال بدون جواب مطرح ميشود: چگونه, هر فوتون ميداند که به کدام قسمت از صفحه برخورد کند, تا با فوتون هاي مجاور, يک تصور هندسي کاملا منظم از خطوط عمودي بوجود آيد؟ اين دقيقا, همان سؤالي است که«هنري استاپ» فيزيکدان امريکايي در سال 1977, هنگام مشاهده چنين نتيجه تکاندهنده اي مطرح کرد: چگونه ذرات ميدانند که دو شکاف وجود دارد؟ چگونه, آگاهي از آنچه که در نقاط ديگر رخ ميدهد, سبب تعيين رخ داد که احتمالي در اينجا ميشود؟ ژان گيتون- تقريبا, چنين بنظر ميرسد که فوتون ها از نوعي شعور ابتدائي برخوردار هستند. اين نکته مرا بدون اراده به طرف نقطه نظر«تايار دو شاردن» ميکشاند. او معتقد بود که همه چيز در جهان, حتي کوچکترين ذره, داراي درجه اي از شعور است. ايگور بوگدانف- با وضع کنوني علم, اکثر دانشمندان با اين نقطه نظر موافق نيستند. بعضي پا را فراتر نهاده و تصور ميکنند که ذرات عنصري خصوصيتي کم يا بيش قابل مقايسه با يک داور آزاد را دارند. بطور مثال, «اوان واکر» فيزيکدان امريکايي چنين نظري دارد. او در سال 1970 رساله غافلگير کننده اي ارايه داد: شعور ميتواند با تمام پديده هاي کوانتومي همراه باشد. زيرا, هر واقعه اي در لحظات آخر, نتيجه يک يا چند واقعه کوانتومي است. جهان اقامتگاه تعداد تقريبا نامحدودي از ماهيت هاي هوشمند مرموز(به بيان رياضي) و عموما غيرفکوري است که مسئوليت عملکرد جهان را به عهده دارند. ادامه دارد .... |
No comments:
Post a Comment