شنید ستم که مجنون دل افکار
چو شد ازمُردن لیلی خبر دار
چو شد ازمُردن لیلی خبر دار
گریبان چاک زد تا وصل دامان
به سوی تربت لیلی شتابان
به سوی تربت لیلی شتابان
در آنجا کودکی دید ایستاده
به لب مهر خموشی بر نهاده
به لب مهر خموشی بر نهاده
سراغ قبر لیلی را از او جست
پس آن کودک بدوخند يد و چونگفت
پس آن کودک بدوخند يد و چونگفت
تو را گر عشق ليلي مينمودي
تمنّا ئي چنين كي می نمودی
تمنّا ئي چنين كي می نمودی
در این صحرا به هر جا جست و جو کن
ز هر خاکی كفي بردار و بو کن
ز هر خاکی كفي بردار و بو کن
از آن تربت که بوی عشق برخاست
یقین دان تربت لیلی همان جاست
__._,_.___ یقین دان تربت لیلی همان جاست
Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
__,_._,___
No comments:
Post a Comment