آه بی اثر
...
آهنگ:مجید وفادار شعر:اسماعیل نواب صفا دستگاه همایون خواننده دلکش
.....
شادم گر هستی را به امید تو دادم
یادم کن یادم کن که به یاد تو شادم
آهم اما آهی که اثر نگذارم
اشکم اما اشکی که ز دیده فتادم
میخواهم محرم دل میجویم همدم دل
با من گوید غم خود با او گویم غم دل
شیرین کامی گل اندامی دلارامی
شادم کن با پیغامی
برگو با دلبندم پندم چه دهی
مفتونم مجنونم بندم چه نهی
.....آه....آه....آه
چه شود که کنی زطریق وفا روزی نگهی
میخواهم محرم دل میجویم همدم دل
با من گوید غم خود با او گویم غم دل
او که باشد جلوه ای ز هستی
من که باشم محو عشق و مستی
پیشه او ناز و خود ستایی
شیوه من عشق و می پرستی
.....
در دل دیوانه گم کردم وفای خویش را
بردم از خاطر خیال آشنای خویش را
در تن تب دار من تابی نماند از عاشقی
تا به گوش دل رسانم قصه های خویش را
.....
با مهر و احترام
حمید شجاع الدینی
No comments:
Post a Comment