گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, November 24, 2007

کتابهای رایگان فارسی delam barayat tang shode

دوستان شعری دیگر از کتاب عادتی؟!  عادتی؟! عادتی ؟! را به شما تقدیم می کنم
 

دلم برایت تنگ شده!                    

                            

بعد از منازعه لفظی تند با دوست پسرم ، آنگاه که او می گوید:

چوب باش! دیگر نمی خواهم ترا ببینم  

خاموش شده و ادامه مجادله را بیهوده می پندارم
 و بعد از لحظاتی درنگ با اشاره به در آمرانه به او می گویم:   تا بعد!

او می رود و من می مانم آرام غرق در غرور و استواری خود

و اینکه چه خوب ، که من این خانهً کوچک خود را دارم

تا جملات ما به تکرار و خشونت در نیاید

و ما مجبور به تحمل هم دیگر در فضایی سنگین و عذاب آور نگردیم.

 

بعد از دوش آب سرد و زمزمه ً ترانه های دلنشین با خود، کوله پشتی ام را با اندکی آذوقه

و آب برداشته و سوار بر بای سیکلم راهی جنگل اطراف خانه ام می گردم.

با مادر طبیعت حرف می زنم. او بانسیم های شمالی اش دست نوازش بر سرم می کشد.

ابرها آرامم می کنند و تلألو غروب آفتاب دلداریم.

بعد از ساعاتی به خانه بر می گردم و در بستر نرم ام به خواب عمیقی فرو می روم.

 

چند روزی می گذرد و من همچنان سرافراز از ایستادگی در برابر یارم و وفاداری

به ارزشهای درونی ام بودم. من دفاع از شخصیت و هویت اجتماعی ام را می خواستم

و رسمیت دادن به آنها   و اینکه در خفا و عیان به یکسان ستوده گردم.

اما او ترس داشت و شرم از همسر و دخترش

واز اینکه بی پروا از عشق خود به معشوقه اش که فاحشه اش می نامند دفاع کند

سخت بود و دشوار بر او کوس بی آبرویی زدن و صحه بر فسخ معاملات اجتماعی

و اخلاقی نهادن وابزاری نبود براو جز دروغ   و تظاهر و یا سکوت!

 

من عاجل بی صبر نیز کودکانه نهالی را به جبر می کشیدم تا به مانند درختی رسیده،

پر ثمر میوه دهد  و بر او مهریه راستی و شرط و شروط صداقت را تحمیل می کردم،  

غافل از بیهودگی آن!

هر دو خام بودیم و کال و ثمره اعمال ما نشد جز تنش   و دوری ما از هم دیگر!

 

منطق وجودم براریکه قدرت بماند

و با تکیه بر ارزشهای درونی مغرورانه به دوری هر دومان امر نمود

تا خود نیز در لذت حس شیرین انتقام هر چه بیشتر غوطه ور و سیر گردد.

چند صباحی هم آغوشی منطق و انتقام به طول انجامید.

 تا آرام آرام با نشست عطش انتقام درآغوش منطق، احساس نیز جرأت سر بلند کردن نموده و با لطافت سر بر شانهً پدر منطق می نهد ومی گوید:

اما ، اما، من دلم برایش تنگ شده است!

 و وجودم تمنای آغوشش را دارد.

 

منطق پس از لحظاتی تحیّر، با بوسه ای بر گونهً احساس می گوید:

 تمنای دل تو به مانند ارزشهای عقلی ات اهمیت دارند و رسمیت!

پروا مکن ، اندر بیان عشق خود!

 

احساس متعجب ازسخن منطق می پرسد:

«اما، اما، مواضع ما چی؟ پس جنگ ومبارزه ما چه می شود؟»

- تو چه می خواهی آغوش او را؟    پس برو به آغوشش ، بی آنکه برای آن معامله کنی!

مبارزه ما همچنان پا برجاست و کسی نمی تواند ما را تحقیر و بی ارزش کند.

 استواری بر حق خود مغایرتی با تمنای لطیف تو ندارد.

 

- دوستت دارم ددی !   اگر تو را نداشتم،   اگر فقط  ترا نداشتم!

 

انتقام نیز نظاره گری شاد بر این صحنه بود.

 

بی درنگ گوشی تلفن را بر می دارم ، 

دوستم با شنیدن صدایم با سردی می گوید:« هان! چی شده چی می خوای بگی؟»

- خیلی راحت و ساده،   می خواهم بگویم دلم برایت تنگ شده!

- هه هه ! هه هه ! مثل اینکه از خر شیطون کم کم پایین می آی؟  نه؟ می دونستم !     

- من فقط می خواهم بگویم وجودم تمنای آغوشت را دارد.

- قول می دی شرط و شروط منو بپذیری و حداقل در رابطه با من رازدار باشی؟

 

- نه! نه شرط وشروطی می پذیرم ، نه شرط و شروطی می گذارم. هیچ قولی هم به تو

 نمی دهم . مواضع من تغییری نیافته اند و اصول و پرنسیب هایم استثنایی نمی پذیرند

 و اینها هیچ تناقضی با احساس من نسبت به تو ندارند.

- پس بگو که تو هیچ عوض نشدی   وهمان آش است وهمان کاسه!

- آری

- پس خانم تا بعد!  که سرعقل بیایی!

و صدای دود دود بود که به گوش می رسید

تلفن قطع شده بود

ولی احساس شکستگی غرورم را نداشتم و بر خود و توانایی ام می بالیدم.

آرام بودم انگار که باری از روی دوشم برداشته شده بود و بیان احساسات از فشار هیجان و تمنایم کاسته بود. راحت و آسوده مشغول به کار و تنظیم نوشته هایم شدم.

بعد ازساعتی غرق در اندیشه هایم بودم که زنگ در به صدا در می آید وبا باز کردن آن این جمله به گوش!

            

  هی ! مبارزه و جنگ من هم  با  تو ادامه دارد.

                                              اما باید بگویم  که منهم  دلم  برایت  تنگ  شده!

 

Ziba                        1.8.06                    Hamburg           

 

 

http://home.arcor.de/ziba-nawak

 

zibanawak@gmail.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
نامه هاي خودرا به اين آدرس براي گروه بفرستيد:

persiskiknigi@googlegroups.com

براي قطع اشتراك به اين آدرس نامه بفرستيد:
 persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com

 توجه داشته باشيد كه از تاريخ 10 مه 2007ارسال نامه ها نياز به مديريت ندارد ولذا عده اي ممكن است برايتان هرزنامه يا نامه حاوي ويروس ارسال كنند.
لذا توصيه مي كنم براي پيشگيري از آسيب فقط فايل هاي پي دي اف را باز كنيد وبقيه فايلهاي دريافتي راحذف كنيد.

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en

برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.

آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com

گروه اطلاع رسانی وبلاگ:

http://groups.google.com/group/persiskiknigi
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

No comments:

آرشیو مطالب