گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, April 22, 2009

پيشنهاد پايان مباحث بي حاصل



 با سلام و پوزش من سئوالات ونظراتي در زمينه حق مالکيت و قانون و شرع دارم که اميدوارم باعث رنجش کسي نشود و آن اينکه آيا فقط در زمينه هنر موسيقي  اصل مالکيت صادق است؟مثلا تابلوهاي نقاشي که ازروي آن عکسبرداري شده و به فروش مي رسد شامل اين قانون نيست؟يا نويسنده يا مؤلف ويامترجم کتب تازه منتشره  که توسط بعضي ها در اينترنت قرارداده شده و حتي در کتابخانه هاي آنلاين معرفي شده توسط بعضي ازاعضاء گروه راديو گلها نيزآنها را مي توان يافت اين حق شامل حالشان نيست؟از سوي ديگر آيا اين استفاده همه ما ازنرم افزار هاي غير قانوني يا به اصطلاح قفل شکسته که بهاء حقيقي مجموعه آن به چند هزار دلار ميرسد و حاصل زحمت متخصصين رنج کشيده ايست که بعضا از هموطنان مسلمان مهاجريا مقيم ايران  هستند که در غربت يا داخل کشور با عسرت و تحمل تحقيرو.....زندگي مي کنند آيا باشرع منافات ندارد که حتي با ارسال آنها به خارج از کشور دوستان و بستگان خود را نيز گاهي منتفع مي کنيم؟با قانون کاري ندارم چون براي عده اي اين مطلب تقدم داشته و کاتوليک تر از پاپ نشان مي دهند و حتي با استفاده از همين نرم افزار هاي غيرشرعي يا غير حلال (حرام)ونجس و غيرقانوني چون بعضي مسنجرها اقدام به ارسال  دعا يي رفع حاجات وتوصيه به ارسال آن به ديگران و ساير اعمال واجب و مستحب فرموده و آنگاه سردمدار مبارزه با بي فرهنگي و يا پاک کردن زبان و جامعه ازکلمات و فرهنگ اعراب ودادن ساير شعارها و انجام کارهايي مي شوند که ذکرش بيش از اين مصدع خواهد بود و به اين نکته توجه ندارند که با هر جهان بيني به قضيه بنگريم همه از يک منشاء واحد حال چه تک سلولي در بينش ماديگرايان و طرفداران تکامل دارويني وچه خاک يا پرسلولي (آدم و حوا)از نگاه اديان الهي حيات يافته ايم (بني آدم .....). يا زمانيکه جراح قلب و عروق براي فلان عمل بايپس تقاضاي بهمان مبلغ دستمزد مي نمايد و ما بجد خواهان عمل شدن توسط آن جراح بخصوص هستيم خارج از محدود شرع انور يا قانون مالکيت خصوصي و قانون عرصه و تقاضا که پايه و اساس (اقتصاد آزاد) درجهان سرمايه داري است و يا زماني که درجاده اي اتومبيل مان از کار مي افتد و تنها مکانيک حاضر خواهان مبلغي براي تعمير  آن است که به نظر ما بيش از حد است(به نظر ما نه شخص مکانيک) شامل قانون مالکيت بر ابزار توليد و دانش فني و هنر مکانيکي اتومبيل و عرصه و تقاضا نيست؟ بهر حال اين مکانيک بنده خدا درست است که احتمالا درکلاس چندم ابتدايي 2-3 سال مردود شده و بناچاربه آن کار روي آورده اما در همان 2-3 -4 سالي که زير دست استاد کاري بوده چه فحش ها که نشنيده و چه کتک ها که نخورده و ضمنا بخاطر داشته باشيم که از کار افتادن يک اتومبيل در سرما يا گرما و دور از مناطق مسکوني عوارضي ممکن است داشته باشد که بدون موسيقي زيستن هرگز, چنانکه قرنها  ايرانيان بدون آن  زيستند و گمان دارم هنوز هموطناني (اگر مرا لايق هموطني بدانند) باشند که به دلايلي آنچنان مي انديشند و بي موسيقي روزگارسپري مي کنند.ضمنا من به شخصه با بضاعت اندکم به برابري انسان هاي بهنگام تولد ودر صورت برخورداري از سلامت مغزي و جسمي و شرايط مادر در دوران بارداري و حتي قبل از آن اعتقاد دارم (اما حاضر بهيچگونه بحث از اين طريق نيستم استدعايم اينست دست بقلم نشويد) و شرايط اقتصادي و  اجتماعي و محيط زندگي و آموزشي وحتي يک برخورد کوچک  معلمي يا والدين در گذشته يک انسان درجهت مثبت يا منفي و صد البته تلاش فردي را در سرنوشت انسان موثر دانسته واز اتفاق و تصادف نيز نمي توان غافل شد.نقش رابطه ها که خود حکايتيست در اين روزگار و چه بسا مليونها انسان که مي توانند مثلا فوتباليست بي نظيري در سطح جهان شوند و يا نويسنده وبرنامه نويس و........ چون همين خانم سوزان بويل که به نوشته نشريات انگليسي در 47 سالگي با صداي جادويش "سايمون کاول را سوسک کرد" آيا نمي توانست  يا حتي اکنون نمي تواند چنانچه زير دست اساتيد جراحي زيبايي و آرايشگران نامي و ساير آموزش ها قرار گيرد مادونا 51 ساله رازيردست خود ببيند؟ من مخالف برخورداري ورزشکاران وهنرمندان و متخصصين خصوصا آناني که به هر دليل (چه اکتسابي و چه خدادادي تفسير و تعبيرش با خودتان) بيشتر مورد اقبال عمومي هستنداز شرايط بسيار بهتر و استثنائي نيستم هيچ که سخت بدان پايبندم اما در بحث مالکيت و ريشه هاي آن حرف دارم (وحاضر به بحث از اين طريق با دوستان مجازي نمي باشم) و از سوي ديگردراين گروه وقتي آقاي سيلابي آلبوم دوزخيان از گروه مستان آقاي "هماي " و يارانشان راکه مجبور به جلاي وطن شده در دسترس عموم قرار دادند بانگ مرغي برنخاست و واسلاما براه نيافتادو اين بحث هاي بي ربط به گروه مطرح نشد و چنين است سکوت معدودي ازمدعيان پيروي از دستورکار گروه يا قطعنامه و اعلاميه و يا اهداف که همان مانيفيست مرادم است (و چون  با اين کلمه ناخودآگاه احساس ضد بشري وضد ايراني وغير شرعي کمونيسم برايم تداعي ميشود از بکار بردن آن اباء دارم) در برابر آگهي "مبادله" که چندان فرقي با "معامله" ندارد و يا به آن مي انجامد.و يا نظر دوستي که اجراي مرغ سحر توسط آقاي شجريان را بدرستي مطرح  فرمودند پاسخي نمي يابد که ورثه زنده ياد عارف هنوز در قيد حياتند و با مشکلات مالي دست به گريبان.واز طرف ديگر درشرايطي که خود صاحبان حق يعني هنرمندان عزيز و محبوب کشور براي جلب رضايت خانواده ها براي گذشتن ازحق قصاص نفس قاتلان عزيزانشان که شرع تعين کرده با بزرگواري پادر مياني مي کند و بعضا دست به جيب نيز ميشوند جامه دريدن ما با توجه به آمار دانلود اين آثار جز نعل وارونه زدن وکاسه داغتر از آش شدن و ........شايد تعبير ديگري نداشته باشد.وگذشته از همه اين ها تامين نيازمردم يک کشور بخصوص افرادي که باعث افزايش غرور و سربلندي ملتي مي شوند و شادي بخش و تامين کننده نيازهاي روحي و رواني آنان چون هنرمندان و ورزشکاران و مخترعان  و کاشفان و حتي  قضات عالي رتبه ومقامات طرز اول کشوردر اولويت هر دولتي قرار دارد تا از چنان کاري که 2-3 تن از ورزشکاران نامي حال و گذشته کشور چند ماه پيش در جهت خارج شدن سرمايه از ايران و انتقال آن به شيخ نشينها انجام دادن و باعث تباهي پول عده اي (البته عمدتا دلالان خوشبختانه ) از ايرانيان شد جلوگيري شود (تبليغات کالا هاي ايراني توسط هرکس ودر هرجاي ايران و جهان هدفم نيست که حق مسلمشان است) و حتي ايرادي که جمعي به رژيم سوسياليستي شوروي مي گرفتند توجه بيش از اندازه آنان به ورزشکاران وهنرمندان و.........بود(و هيچ نيازي نيست بعضي استثنا ها را چون پناهندگي براي رد اين مسئله بميان بکشيد و جاي بحث هم نه اينجا ست) وگاه نيز بسته به موقعيت و شرايط در آمد بيش از حد آنان را دليلي بر وجود تبعيض و بي عدالتي مي دانستند.از سوي ديگر مديريت راديو گروه دوستان راديو گلها که بارها با پيروي از سانسورچيان داخلي و خارجي اقدام به سانسور ايميل ها نموده (که احتمالا اين يک نيز شامل آن خواهد شد و اميدوارم قصاص قبل از جنايت نکرده باشم علاوه بر آن اين ايميل را براي اعضايي که آدرسشان موجود است مستقيما ارسال مي کنم)چرا در اين موارد راسا اقدام نمي فرمايند؟ درمورد زبان فارسي  که  در حيطه فعاليت گروهي سترگ ازانديشمندان و متخصصين در زمينه هاي گوناگون زبانشناسي و جامعه شناسي  و................واز همه مهمتر اديب و مسلط به زبان و ادبيات فارسي است (هرچند چنين افرادي قطعا در بين ما حضور دارند) نه در توان من و امثال من که يک نوشته کوتاه را بعلت  تنبلي يا کم توجهي و بي ارزشي ودر مورد خودم کم سوادي,حاضر نيستيم بار ديگر خوانده و غلطهاي فاحش آنرا تصحيح کنيم. همچنين نظري به سابقه تاريخي اينکار حداقل از فردوسي و تلاش دوره رضاشاه  و نتايج آنها  گواه بي حاصلي اين بحث دراين گروه است(لطفا نگاهي دوباره به نظر آقاي حجتي که در مورخ3 آوريل 2009 ارسال شده بيندازيد).من شخصا بخاطرعلاقمنديم به  موسيقي و در درجه اول موسيقي اصيل ايراني (و نه آهنگ هاي خوانده شده در فيلم هاي دهه 40 و 50 شمسي چون "شوهرشوهر" که قطعا علاقمندان خاص خودرا دارد و نظرشان قابل احترام) و لذت بردن از تلفيق شعرو موسيقي ايراني افتخار عضويت در اين گروه را پيدا کرده و ازمحبت چند نازنين انسان که در کشور يا نقاط  ديگرجهان اقامت دارند و داشته هاي خود  را با صرف وقت و هزينه بزرگوارانه در طبق  اخلاص گذاشته اند  بهره معنوي سرشاري برده و اميد که ادامه يابد. با پوزش مجددازمزاحمتم  براي شما در جاي جاي گيتي  وهرنقطه ايران و انتظار اينکه بعضي از دوستان شيرازي که از پائين آمدن فرهنگ شيرازو فارس توسط ما لرها ( که از نوع برخوردم با مسائل هويداست) و ترک ها واعراب و.............شاکي مي باشند اينبارنيز مرا که حاصل وصلت شرعي ترک و لرهستم مشمول مراحم خود قرار داده واين بحث و مباحث ديگر را خاتمه داده و در صورت علاقه مي توانند چون يکي از دوستان که مبادرت به راه اندازي گروهي جهت مبارزه با سفر ايرانيان (غيراز کارگران و متخصصين) به کشورهاي عربي خصوصا دبي نموده به تشکيل گروه هاي دلخواه شان اقدام نمايند.و يا با طراحي وبلاگي نظراتشان را که حاصل سال ها مطالعه و تحقيق و تفکرو تجربه و......است براي هميشه ثبت و جاودان سازند.شاد و پيروز باشيد. حسين (فيروز) ترابي


 







No comments:

آرشیو مطالب