گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Tuesday, April 28, 2009

مهوش: هنرمند هنجارشکن





باسلامهای گرم خدمت دوستان گرامی
کلیپ زیبا و قدیمی مهوش به نام دید بزن تقدیم شما.
شاد و پیروز باشید
مرتضی رفیعی

http://www.4shared.com/account/dir/8823462/14897471/sharing.html?rnd=37




 مهوش: هنرمند هنجارشکن

 سده چهاردهم خورشیدی دوران گذار ایران به فرهنگ و تمدن جدید جهانی بوده است. آشنایی ایرانیان با هنر و سبک زندگی غربی، باعث گسترش دامنه تفریحات و هنرهای تازه در ایران شد که برای نمونه، هنر جذاب سینما جای ویژه ای در بین ایرانیان پیدا کرد. پیوند سینما و موسیقی، تفریحی دلپذیر به حساب می آید و هنوز هم فیلمسازان برجسته از آواز و موسیقی برای جذاب کردن بیشتر فیلمهایشان بهره می برند. تاریخ سینما و موسیقی عامیانه ایران متاثر از چهره هایی انگشت شمار است که بر خلاف عرف زمانه خود، خطر کرده و پیشگام ترویج این هنرها شده اند. یکی از پیشگامان موسیقی عامیانه و ترانه خوانی زنان در ایران مهوش، خواننده ی بروجردی است.

 دوشیزه بروجردی

 مهوش در اوائل سده چهاردهم خورشیدی در بروجرد به دنیا آمد. از دوران کودکی و خانواده وی اطلاع چندانی در دست نیست. در نوجوانی به تهران رفت و با صدای خوشی که داشت جذب یک ارکستر کوچک محفلی در تهران شد.  پس از مدت با هنرمندی از همین گروه به نام حسن زاده ازدواج کرد که نوازنده ویولون بود. مهوش در هنر رقص نیز استعداد عجیبی داشت و کم کم به خوانندگی و رقص در کاباره های تهران روی آورد که شهرت برای وی به دنبال آورد. کافه جمشید، نخستین کاباره ی تهران بود که مهوش در آن به رقص و آواز پرداخت (۶).گسترش فیلم سازی در ایران و رواج فیلمهای مشهور به فیلمفارسی در دهه های سی و چهل خورشیدی، هنرمندان زیادی را به وادی سینما کشاند که مهوش نیز از جمله آنان بود. مهوش علاوه بر خوانندگی به هنرپیشگی در فیلمها نیز پرداخت که به دلیل جاذبه های صدا، رقص و بدن، مورد استقبال فراوان قرار گرفت و محبوبیت و شهرت بسیار یافت.

 

فیلم تارزان با رقص و آواز مهوش !

مهوش  یک خواننده کافه ای بود و طرفداران زیادی هم داشت. برای نخستین بار از رقص و آوازش در فیلم  خورشید می درخشد  استفاده شد و استقبالی که از آن بعمل آمد، باعث شد تقریبا در تمام محصولات سالهای 35 تا 39 سینمای ایران صحنه هایی از رقص و  آواز مهوش گنجانیده شود چرا که این کار، فروش فیلمهای ایرانی را تضمین می کرد.  حتی در خیلی از شهرستانها، از رقص های مهوش در فیلم های خارجی هم استفاده می کردند و جلوی سینما مثلا اعلان میکردند: « امشب فیلم تارزان با شرکت جانی ویسمولر همراه با رقص و اواز بانو مهوش! «.  رقیب مهوش هنرمند دیگری بود با نام آفت که پس از مرگ مهوش فرصت خودنمایی بیشتری یافت (۱).

 

حکایت هفت کچلان

مهوش هنرمندی از گروه  خوانندگان لاله‌زاری بشمار می‌آمد و از چهره‌های کاباره‌ای تهران بود. شوهر مهوش، حسن‌زاده،  در برنامه‌های مهوش ویلن می‌زد. مهوش در آغاز در نیمه‌کاباره‌ها برنامه داشت ولی بعدها در نخستین کاباره تهران یعنی کافه جمشید به روی صحنه رفت. نمایش‌های او بر روی صحنه شمار زیادی از افراد معروف به اوباش را به خود می‌کشید که باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. مهوش ستاره اوباش تهران بود. بزرگترین دعوای اوباش، در کافه جمشید میان گروهی به نام هفت‌کچلان با دیگر اوباش، بر سر مهوش، اتفاق افتاد  (۴).

 آن شب مهوش ترانه‌ای را روی صحنه می‌خواند كه شعر آن برای دورانی ورد زبان عاميانه شده بود بنام "كی ميگه؟" با این متن: "اين دست كجه؟ كی ميگه كجه؟ اين چشم چپه؟ كی ميگه چپه؟ اين ك...ن كجه؟ كی ميگه كجه؟..." و بعد دور خودش می‌چرخيد و كمی دامنش را بالا می‌زد. وی ضمن اجرای این ترانه، كلاه از سر يكی از برادران هفت كچلان كه جلوی صحنه ميز گرفته بودند برداشت و خطاب به جمعيت پرسيد: "اين سر گره؟ كی ميگه گره؟" اين شوخی بامزه‌ای بود كه می‌توانست به قيمت جان وی در آن سالهای حكومت اوباش در تهران تمام شود و مهوش بدون حمايت لات‌ها و اوباش ديگری كه پشت ميزهای ديگر پخش بودند نمی‌توانست چنين جراتی داشته باشد. يكی از برادران هفت كچلان رفت روی صحنه كه مهوش را بغل كند و بيآورد پائين كه جنگ مغلوبه شد و تيغ تيز چاقو گوشه صورت مهوش را هم برد. نه كسی را به كلانتری بردند و نه پاسبانی جسارت دخالت در نزاغ و تسويه حساب اوباش طراز اول تهران را داشت. همديگر را لت و پار كردند، تا بالاخره همه با هم مهوش و شوهرش را بردند كرج تا برای همه شان خصوصی بخواند (۵).

 

بانوی نیکوکار

مهوش دوستدار و مددکار یتیمان و خانواده های کم بضاعت بود و چه در حیات و چه پس از مرگ، دارایی خود را به آنان واگذار کرده بود. وی خواننده ای مردمی بوده و به همین دلیل در زمان حیات و مرگش جمعیت زیادی هواخواهش بوده اند.  یک بار هم به جرم نشر کتابی در مورد مسائل جنسی به دادگاه می رود  که کلاه مخملی ها یا جاهل های طرفدار وی، مشتاقانه وی را همراهی و آزاد می کنند (۳).

  

بهار زودرس مهوش

مهوش عمر کوتاهی داشت و مرگ فرصت رشد و هنرنمایی بیشتر را از او گرفت. وی در یک تصادف رانندگی در بهمن 1339  در تهران درگذشت.  این تصادف در خیابان باستان رخ داد  که بعدها این محل به نام پیچ مهوش یا پیچ مهوش کشی مشهور شد.  درحالی که مهوش همرا هنرمند دیگر، علی تبریزی، نوازنده ی ارکستر و دو تن از دوستانش در اتومبیل مشغول به رانندگی بود تصادف شدیدی نمود که در اثر ضربه مغزی یک روز بعد در تاریخ 27 بهمن درگذشت (۶). مهوش خواننده ای بسیار محبوب بود و مرگش شوک خبری بزرگی برای هنر دوستان به شمار می آمد. بیش از یکصد و بیست هزار نسخه از روزنامه هایی که خبر تصادف و مرگ مهوش را درج کردند به فروش رسید که در آن زمان رکوردی بزرگ به حساب می آمد. در روز خاکسپاری مهوش،  دسته های مردم از شهر ری تا شاه عبدالعظیم برای بدرقه آمده بودند که جمعیت بسیار زیادی را شامل می شد و از این حیث نیز رکوردی به شمار می آمد.

مهوش خواننده، مهوش نویسنده

.
مهوش خوانندهء محبوب کوچه و بازار معرف خاص و عام است. نیکوکاری و جوانمردی و لوطی منشی اش از او یک زن استثنائی ساخت، تا آن حد که در تشییع جنازه اش هزاران تهرانی شرکت کردند و به روایتی یک سر تشییع کنندگان در شهر ری و سر دیگر به شاه عبدالعظیم می رسید. در یکی از شماره های فصل نامهء کاوه (چاپ آلمان) گزارش دقیقی از تشییع جنازهء تاریخی مهوش انتشار یافته که در نوع خود سندی بی نظیر محسوب می شود. در جستجوی اسناد و مدارکی بودم دربارهء وقایع پس از کودتای 28 مرداد که به سند زیر برخوردم:

چند روز قبل (…) مهوش از طرف بازرس شعبهء 31 دادسرای تهران به بازپرسی احضار شده بود. اتهام وی نشر کتاب رازهای کامیابی های جنسی بوده است.
بازپرس مربوطه پس از تحقیق از نامبرده مبلغ چهل هزار ریال قرار کفالت برای وی صادر کرد که بلافاصله متهم با تأمین آن آزاد شد. روزی که مهوش به بازرسی احضار شد، عده ای از کلاه مخملی ها و پولدارها با اسناد مالکیت او را تا جلو شعبهء بازرسی اسکورت کرده بودند.

(تهران مصور – خرداد 1339)
از آنجا که مهوش در میان مردم نفوذ فراوان داشت، از متن خبر با عتوان "مهوش یاغی شده است" و اتهامات دیگر از جمله قتل یک پسربچهء چهارساله در یک تصادف رانندگی پیداست که در صدد بودند برای او به اصطلاح پاپوش بدوزند. گفتنی است که مهوش به اکرم آبگوشتیملقب بود، شوهر کرده بود، و از گفته های شعبان جعفری اینطور برمی آید که نزد کلاه مخملی های آن روزگار به یک زن پاکدامن اشتهار داشت.

  




Click Here View photos of singles in your area

Download it here. The new Windows Live Messenger has landed.

Let ninemsn property search for you. Need a new place to rent, share or buy?

No comments:

آرشیو مطالب