گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, January 22, 2011

استاد یاحقی

درود به یاران عزیزو دوستان همیشه گرامم
در استانه سالگرد پرواز ناباورانه دوست.دستان ناتوانم نایی در نوشتن ندارندشاید ذهنم نیز بهمان کندی رسیده که با ورق زدن خاطراتی بسیار جز رخسارش نبینم اما کور سویی به جانبی هدایتم میکند.گویی سالیانی است که   می بایدان نقطه را میدیدم و ازان غافل بودم.در میان ان انبوه ماهور و شور و مخالف و سه گاه و چهار گاه ودشتی و ابو عطا و نوا و افشاری همواره یک نقطه پایانی بود.  شوشتری
این شاید برای پرویز یک داستان دیگری بوده یک جای دیگری داشته یک معنا و مفهوم ذهنی و روحی و الهامی که به احتمال در ان اندیشه های بلند و رفیع که معلوم نیست از کجا می امد و چرا می امد و چرا در مواقعی خاص می امد.چرا اگر سازی بدستش میرسید شوشتری کوکش میکرد و شوشتری امتحانش میکرد.چه بود درین اواز و این نغمه که تا این حد برایش جذبه داشت.چرا اگر در جمعی دلنشین بود سازی را که میخواست بزند شوشتری بود.راستی چرا.چه پیش امد؟ چه شد که این تفکر اینک پس از سالیان بر سر من افتاد که این اهنگ شوشتری با او امد و با او بپایان رفت
یارانی که با اثار او و با اجراهایش اشنایی بیشتر دارند بخوبی میدانند که هیچگاه جمله ای در هیچ اثری ازو تکرار نشد مگر بشکل کاملا استثنایی که بخواهد جمله ای را و یا اثری را تکرار کند و ان نیز مناسباتی داشت در غیر ان صورت چنین امکانی متصور هم نبود اگر چه میدانم که اجراهایش ابتدا و انتها نداشته اند
شاگردان گرامیش فرزاد عرب زاده و علی چراغچی بیقین خاطره ان شوشتری را که نواخت بیاد دارند.در ان محفل که خرک بلند ساز و محل نا مناسبش بی انکه ذره ای از ان همه سوز و اتش و لطف کم کرده باشدمتواضعانه در خواست کرد که ان اوای جاوید را در اختیار دیگران قرار ندهید.در انجا که شادروانان بیژن ترقی و جهانگیر ملک نیز حضور داشتند.اما او  میخواست شوشتری هایش مانند همیشه جلا داده شده و پاک و مصفی شنیده شوند .که بود.همچنان که شورها ماهور ها......... و
دران فیلم که من دوست ندارم معیارش بخوانم.و در تنها قسمت اجرای کوتاهش با جمعی که دیدید  با فضل الله توکل شوشتری اعجاب اوری را اغاز کردند که شور بختانه در غوغای کویر و صدایی نا اشنا گم شد
و انگاه که پیکرش را بسوی ارامگاه ابدیش میبردند اوای شوشتری که سالها پیش ساخته بود بهمراهی پلاکی بنام پرویز صدیقی پارسی که شاهرخ نادری پیشاپیش حمل میکرد با صدای حمیرا تکرار شده است
تو مرا تنها مگذاری           و در اوج می خواند  : گمان مدارم مرا بدرد و غم جدایی بسپاری    زغم بمیرم اگر که تنها و بی پناهم بگذاری
و در ان شوشتری که خانم حمیرا با همان سوز و اه ایام جوانی خوانده و دوست نازنینی که بر سایت گذاشته به این نکات اشاره کرده است.علی بابا ی عزیز با شعر  رد پا ی اشکهایم را بگیر   تا ببینی خانه عاشق کجاست
و این شعراینک بر سنک او حک است.بی انکه از شوشتریش اثری باشد
و اینک.دوستی در جواب اجرای هنرمندانه عزیزم ابراهیم سردشتی نماهنگی حیرت اور را عاشقانه و عارفانه ارسال کرده است
من این اجرا را به دوست تقدیم میکنم شاید بتبع انکه غرابت این تفکر نه تنها درذهن من که دیگر یاران این نکته را متبادر کند که براستی این راز شوشتری چیست
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد
فرامرز سمیعی
 

http://www.4shared.com/video/hbw44b9w/Yahaghi.html

 
 

 

No comments:

آرشیو مطالب