گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, April 22, 2011

یادی از استاد بیژن ترقی‌

گرفته باز دل‌ خسته‌ا‌م بهانه دوست

چه شد نوای دل‌ انگیز عاشقانه دوست؟

اگر چه دیر زمانی‌ است رفته از خاطر

رسد هنوز به گوش دلم ترانه دوست

از این صدا که به هفت آسمان در افتاده است

به گوش کس نرسد ناله شبانه دوست

ز جاده‌های پر از لاله و گًل و نسرین

روان شدیم و نجستیم آ‌‌شیانه دوست

ز آسمان و زمین، آن زمان که میجستم

نشان خانه بی‌ نام و نشانه ی دوست

گذشت طرفه نسیمی و گفت رو برتاب

که خامش است زمانی‌ چراغ خانه دوست
زنده یاد بیژن ترقی‌


دوستان گرامی‌

پنجم اردیبهشت ماه امسال مصادف است با دومین سالگرد پرواز پژوهشگر ادبی‌ و ترانه سرای بزرگ معاصر زنده یاد بیژن ترقی‌. گفتگو در مورد ترانه سرایی در فرهنگ ایران زمین بدون نام بیژن ترقی‌ معنایی ندارد و ایشان در کنار بزرگانی چون رهی معیری، اسمایل نواب صفا، معینی کرمانشاهی و.... پایه گذاران ترانه سرایی معاصر در ایران زمین هستند. ترانه‌هایی‌ چون بهار آرزو با صدای استاد بنان، برگ خزان با صدای بانو مرضیه و بسیاری ترانه‌های ماندگار در تاریخ موسیقی‌ ایرانی تنها جزئی از بیش از سیصد ترانه ساخته شده توسط استاد بیژن ترقی‌ هستند.در مورد زندگی‌ ایشان چه نیکوتر آنکه به سال شماری که به قلم خود ایشان در سال ۱۳۸۲ نگاشته شده مراجعه کنیم. برای یادآوری از این بزرگوار یک ویدئوی ارزنده از ایشان را که حاوی شعری در بزرگداشت استاد علی‌ تجویدی است پیش کش عزیزان مینمایم. این ویدئو را دوست بسیار عزیز و فرهیخته آقای شرفی با بزرگواری فراوان چندی قبل در اختیار من قرار داده اند
علاوه بر این ویدئوهمچنین نماهنگی را که چند ماه قبل در صفحه خانه شعر و موسیقی‌ ایرانیان مقیم بریتانیا قرار دادم، پیش کش شما عزیزان مینمایم.نشانی‌ هر دو این قطعات را جداگانه در ذیل ذکر نموده ام.
سال شمار زندگی زنده یاد بیژن ترقی‌ به قلم خودشان

در روز دوازدهم اسفند ماه ۱۳۰۸ در تهران متولد شدم. خانواده پدری‌ام همه اهل کتاب و متخصص در شناخت کتب خطی‌ و آثار گذشتگان بودند. پدر بزرگم، حاج شیخ باقر کتابفروش از اولین ناشران زمان ناصر الدین شاه بود کتابهای زیادی به طریق چاپ سنگی‌ انتشار داد.

پدرم "محمد علی‌ ترقی‌" موسس انتشارات خیام و از معروف‌ترین و برجسته‌ترین ناشران عصر خود بود که من و برادرم شاهرخ ترقی‌ تا سالهای اخیر این موسسه را اداره کرده ایم. دوران مدرسه را در سال ۱۳۱۸ در دبیرستان اقدسیه تهران از کلاس پنجم ابتدایی‌ آغاز کردم. در سال ۱۳۲۰ ضمن اینکه به تحصیلات خود ادامه میدادم، سرگرم مطالعه و تدوین لغات نامه‌های بی‌ شماری شدم، از آنجا که کتابخانه مرکز تجمع شاعران آن عصر نظیر استاد شهریار و گلچین معانی و گروه دیگری بود، به تحقیقات ادبی‌ و تلمذ نزد آن اساتید اقدام نمودم.
در سال ۱۳۲۴ با تشویق و راهنمایی‌ استاد امیری فیروز کوهی، دست به مطالعه دیوان صائب تبریزی که دیوان او تا آنزمان در ایران به چاپ نرسیده بود، زدم.

در سال ۱۳۲۵ شاعری را با سرودن غزل و مثنوی آغاز کردم.

در سال ۱۳۳۱دیوان صائب تبریزی را که سالیانی از عمر و جوانی‌ خود را صرف تحقیق در زندگی و اشعار او نموده بودم، زیر چاپ بردم. مقدمه جامع دیوان صائب را استاد امیری فیروز کوهی از جهت تشویق و ترغیب من نگاشتند.

در سال ۱۳۳۴ به علت علاقه‌ای که به شعرای سبک هندی پیدا کرده بودم، دیوان کلیم کاشانی را با بدست آوردن نسخ خطی‌ و مقابله و تطبیق اشعار به چاپ رساندم.

در سال ۱۳۳۶ با پرویز یاحقی استاد ویلن و آهنگ ساز معروف اشنا شدم و ترانه‌هایی‌ نظیر می‌‌زده، برگ خزان، اسیر، و به زمانی‌ که محبت شده همچون افسانه را سرودم.

در سال ۱۳۳۷ با دختر دایی خود دوشیزه "منیژه یزدان منش" ازدواج کردم.

تا که سر همسریم داشته

قد به هواداریم افراشته

در غم و شادی همه جا یار من

بعد خدا اوست نگهدار من

در اواسط سال ۱۳۳۷ با استاد علی‌ تجویدی، آهنگ ساز معروف رادیو، ترانه "آتش کاروان" را ساختم. در سال ۱۳۳۸ اولین فرزندم که پسر بود به دنیا آمد، نام او را امید گذاشتم‌امید ترقی‌:

امید که اولین آنهاست

تنها پسر رشید باباست

در شیطنت است خانمانسوز

کبریت کش است و خانه افروز

در سال ۱۳۴۰ دیوان علی‌ اشتری "فرهاد" را که از دوستان نزدیک من بود به چاپ رساندم.

در سال ۱۳۴۲ دومین فرزندم که دختر بود به دنیا آمد، اسم او را آرزو گذاشتم‌آرزو ترقی‌

آن نام که بهر او نکو بود

از بعد امید، آرزو بود

بگرفته ز برگ گٔل نظافت

از شاخه نسترن ظرافت

در سال ۱۳۴۵ دیوان مجمر اصفهانی را که از شعرای زمان قاجاریه و از غزل سرایان دوره رجعت ادبی‌ بود، به طبع رساندم، با همکاری و مقدمه استاد محیط طباطبائی.
در سال ۱۳۴۶ فرهنگ مترادفات زبان فارسی‌ را که تالیف "محمد پادشاه"جامع فرهنگ آنندراج بود و در یکصد و پنجاه سال قبل چاپ شده و پدر از هندوستان همراه خود آورده بود با تشویق مرحوم رهی معیری که به این کتاب علاقه فراوان داشت به طبع رساندم.

در سال ۱۳۴۷ سومین فرزندم که او هم دختر بود متولد شد، اسم او را ایده گذاشتم - ایده ترقی‌

فرزند دگر که نور دیده است

نامش که پدر نهاده ایده است

دستانزن خوش ترانه ماست

شور افکن آ‌‌شیانه ماست

در سال ۱۳۵۰ مجموعه اشعارم را که حاوی غزل، مثنوی، رباعی و تعدادی ترانه بود به چاپ رساندم. نام این کتاب را به جهت ترانه برگ خزان "سرود برگ ریزان" نهادم.

در اواخر سال ۱۳۵۰ کلّیات دیوان حزین لاهیجی را به ضمیمه "تاریخ حزین" که آن نیز تا آن زمان در کشور ما به چاپ نرسیده بود، بعد از سالیانی که صرف تدوین و تحقیق آن نموده بودم به چاپ رساندم. مقدمه نویسی و شرح کامل زندگی‌ این شاعر را خود تدوین و ضمیمه نمودم.
از سال ۱۳۵۱ به بعد رسما به کار ترانه سرایی اشتغال داشته ام، چنان که نزدیک سیصد ترانه بر روی آهنگ موسیقی‌ دان‌ها و آهنگ سازان بنام رادیو، ساخته‌ام که اکثر آن آثار، در ارشیو رادیو و برنامه گلها ضبط و ثبت است.

آهنگ سازان بنام و مشهوری که با آنان همکاری داشته ام، عبارتند از اساتید: روح الله خالقی، مجید وفادار، پرویز یاحقی، علی‌ تجویدی، حبیب الله بدیعی، مهندس همایون خرّم، ک نیمی از زندگی‌ شاعرانه من در کنار این عزیزان گذشته.

درسال ۱۳۵۶ با خانواده جهت تحصیل فرزندانم به آمریکا رفتیم، پسرم به دانشگاه رفت و دخترانم به کلاسهای شبانه روزی. بعد از مدتی‌ من و همسرم به تهران مراجعت کردیم. در نامه‌ای که به پسرم فرستادم، این شعر را هم ضمیمه نموده بودم:

تا تو در طب دکتر دندان شوی

استاد دارو و درمان شوی

نیست یک دندان پدر را در دهان

زود باش از غصه ما را وارهان
در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ دو بار دیگر به اتفاق همسرم جهت رسیدگی به کار فرزندانمان ب آمریکا رفتیم. در سال ۱۳۶۰ پدرم که امری را صرف اشاعه فرهنگ این سرزمین نموده بود به رحمت خدا رفت.

پدر‌ای مایه آسایش من

بازویت بالش آرامش من

تا ترا برف زمان بر سر ریخت

شادی و کودکی از من بگریخت

چه شد آن طاقت و برنایی تو

قدرت و نیروی بینایی تو

چه شد آوای سحرگاهی تو

آن سحرخیزی و آگاهی‌ تو

این گوهر‌ها که به کفّ دارم من

از تو‌ای کان شرف دارم من

در سال ۱۳۶۵ ، پنج سال بعد از فوت پدرم، مادرم که چندی بیمار بود بر اثر سکته مغزی در گذشت. شبی او را در خواب دیدم که باز نگران حال ما بود و مرا در مقابل نه ملایمات زندگی‌ دلداری میداد:

چون می‌کنم از رنج و دردت یاد، مادر
دل‌ در درونم میکشد فریاد، مادر
آمد به گوشم باز آهنگ صدایت
بازم امید زندگانی‌ داد، مادر
در سال ۱۳۷۵ موسسه انتشارات خیام بعد از آنهمه خدمات فرهنگی‌، به علت مشکلات عدیده و بی‌ علاقگی مردم به متون ارزنده، تعطیل و از فعالیت فرو ماند
 
نشانی‌ فیسبوک
 
 
 
نشانی‌ یو تیوب
 
 
نشانی‌ مدیا فایر
 
 
 
 
با مهر و ارادت
دکتر مازیار صدری
انگلستان

No comments:

آرشیو مطالب