با درود بیکران بر همراهان گلها
دلکش - بازگشته
امید جانم ز سفر باز آمد شکر دهانم ز سفر باز آمد
عزیز آن که بی خبر به ناگهان رود سفر
چو ندارد دیگر دلبندی به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم شکفته شد لبم ز هم
که شنیدم یارم باز آمد ز سفر غمخوارم باز آمد
همچنان که عاقبت، پس از همه شب بدمد سحر ناگهان نگار من ، چنان مه نو آمد از سفر
من هم ، پس از آن دوری بعد از ، غم مهجوری
یک شاخه گل بردم به برش
دیدم ، که نگار من سرخوش ، زکنار من
بگذشت و ببر یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی وفایی ز دیدن چنین جدایی
زغصه پاره پیرهن بود
*********************************
آهنگ : علی تجویدی
سراینده : رحیم معینی کرمانشاهی
خواننده: بانو دلکش
دستگاه : بیات ترک
سال اجرا : 1337 ، 1339
No comments:
Post a Comment