بی یاد تو هرگز
یاسها شاهدند ، ماهیهای قرمز و سبزه هـا نیـــز،
همین امروز به خودم قول دادم که هرگزبی یاد تـو نباشم،
و هرگزنام تـو را ازاولین برگ دفترم پاک نکنم،
اگردفترها نباشند ،اگرکلمه ها ومدادها نباشند،
در خود فرومیریزم ، میشکنـم ، اما نمیمیـرم ،
مثل آینــه ای که هزارتــکه میشـود،
اما هرتــکه اش هنـــوزآینـــه است
و میتواند هرچند کوچک و ناچیزخورشید رامنعکس کند،امــــا
اگرنام ویاد تـو نبا شد ، اگر تـو رادردوردست ترین نقطه دنیا احساس نکنم
و عطرحرفهایت مشامم را ننوازد، میــمیــرم،
به خدا میمیرم نازنینم ، به خدا میمیـــرم،
بدون کلمه ها میتوانم زندگی کنم ،
اما زندگی بدون تـو ، برایم یک مرگ غریب است!
دلم رابه یاد تـو با دریاها وآرزوهای سبز آمیخته ام،
کاش یک تکه ابربودم فارغ از کلمه و حرف و صوت،
و هروقت دلم برایت تنگ میشد، باران میشدم وبر سر ورویت میباریدم،
کاش قسمتی ازیک اقیانوس بودم و هرروزبا آفتاب داغ نگاهت به ابرها میرسیدم
وهرشب به اتفاق بارانهای عشق ازناودان خانه ات سرازیرمیشدم،
کاش فقط برای تـو میخواندم، برای تـو مینوشتم، برای تـو لبخند میزدم،
برای تـو میگریستم، برای تـو زندگی میکردم، و بــرای تـو میـمــردم،
اگر گلها نباشند ، اگر پرنده ها نباشند ، اگر رودها نباشند ،
اگر نسیم و شبنم وخورشید نباشند ،هیچ اتفاقی نمی افتد،
اما اگرتـو نباشی ! قلب من وقلب همه ساعتها برای همیشه ازحرکت میایستد،
اگرتـو نباشی ، زندگی برایم معنا ومفهومی نخواهد داشت ،
و زندگی بدون عشق تـو و وجود پاک وبی آلایش تـو ، یعنی مــرگ ونیستــی!!
بی یاد تـو هرگز نخواهم زیستن را، و بی عشق تـو میمیرم
دوستت دارم وتـو را میپرستم و بی عشق تـو هرگزنخواهم زیست،
اگرفردا پایان من است میخواهم تاصبح با تـو زندگی کنم
مرا دوست داشته باش تا هرگــــز به زمستان نرسم
روح خسته مرا به شاخه های پر شکوفه عشقت پیوند بزن
و دل خفته ام رادرپشت نزدیکترین سیاره صدا کن
ای شیرین ترازانگورهای باغ عشق،
ای نازنین فرشته پاک ،
لبهایم همیشه ازنام زیبای تـو و ناز نگاهت تروتازه اند
باید تـو را چنان دوست داشته باشم که همه عاشقان به من حسادت کنند
باید چنان از تـو بگویم که هیچ نقطه ای اززمین بی عشق نماند
بی یاد تـو هرگز نخواهم زیستن را، و بی عشق تـو میمیرم.
ازپس این شب هولناک روزروشن می شود پیداقفای هرزمستان آخربهاری می شود پیدامکش ای جباربا افسرده حالان گردن دعواکه در خاکسترما هم شراری می شود پیداپس ازفرهاد باید قدراین جانسخت دانستنکه بعد ازروزگاری مرد کاری می شود پیدامیازاربیش ازین ما را تو ای ظالمکه در ملک جم هم آهنگری می شود پیدامن خونین جگرازبسکه با خود داغ او بردمکنی هرجا بخاکم لاله زاری می شود پیدافراموشم نخواهد کرد آن سرو روان امابهاررفته بعد ازانتظاری می شود پیدامنال از جورایام و مباش نومیدکسی می آید و شهسواری می شود پیدا
No comments:
Post a Comment