From: Amin Rezaeezadeh <amin67r@gmail.com>
Date: 2009/3/18
Subject: نوروز مبارك
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز يك جشن ملي است،جشن ملي را همه ميشناسند كه چيست، نوروز هر ساله برپا ميشود و هر ساله از آن سخن ميرود. بسيار گفتهاند و بسيار شنيدهايد؛ پس به تكرار نيازي نيست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مكرر نميكنيد؟ پس سخن از نوروز را نيز مكرر بشنويد. در علم و ادب تكرار ملالآور است و بيهوده؛ "عقل" تكرار را نميپسندد؛ اما "احساس" تكرار را دوست دارد، طبيعت تكرار را دوست دارد، جامعه به تكرار نيازمند است، طبيعت را از تكرار ساختهاند؛ جامعه با تكرار نيرومند ميشود، احساس با تكرار جان ميگيرد و نوروز داستان زيبايي است كه در آن، طبيعت، احساس و جامعه هر سه دستاندركارند.
نوروز همه وقت عزيز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شيعيان مسلمان، همه نوروز را عزيز شمردهاند و با زبان خويش، از آن سخن گفتهاند. حتي فيلسوفان و دانشمندان كه گفتهاند: "نوروز روز نخستين آفرينش است كه اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در اين كار بود و ششمين روز، خلقت جهان پايان گرفت و از اين رو است كه نخستين روز فروردين را هورمزد نام دادهاند و ششمين روز را مقدس شمردهاند".
چه افسانة زيبايي؛ زيباتر از واقعيت! راستي مگر هر كس احساس نميكند كه نخستين روز بهار، گويي نخستين روز آفرينش است. اگر روزي خدا جهان را آغاز كرده است، مسلماً آن روز، اين نوروز بوده است. مسلما بهار نخستين فصل و فروردين نخستين ماه و نوروز نخستين روز آفرينش است. هرگز خدا جهان را و طبيعت را با پاييز يا زمستان يا تابستان آغاز نكرده است. مسلما اولين روز بهار، سبزهها روييدن آغاز كردهاند و رودها رفتن و شكوفهها سرزدن و جوانهها شكفتن، يعني نوروز.
بيشك، روح در اين فصل زاده است و عشق در اين روز سر زده است و نخستين بار، آفتاب در نخستين روز نوروز طلوع كرده است و زمان با وي آغاز شده است.
اسلام كه همة رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگرگون كرد، نوروز را جلاي بيشتري داد، شيرازه بست و آن را، با پشتوانهاي استوار، از خطر زوال در دوران مسلماني ايرانيان، مصون داشت. انتخاب علي به خلافت و نيز انتخاب علي به وصايت، در غدير خم، هر دو در اين هنگام بوده است و چه تصادف شگفتي! آن همه خلوص و ايمان و عشقي كه ايرانيان در اسلام به علي و حكومت علي داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز كه با جان مليت زنده بود، روح مذهب نيز گرفت؛ سنت ملي و نژادي، با ايمان مذهبي و عشق نيرومند تازهاي كه در دلهاي مردم اين سرزمين برپا شده بود پيوند خورد و محكم گشت، مقدس شد و، در دوران صفويه، رسما يك شعار شيعي گرديد، مملو از اخلاص و ايمان و همراه با دعاها و اوراد ويژة خويش. آنچنان كه يكسال نوروز و عاشورا در يك روز افتاد و پادشاه صفوي، آن روز را عاشورا گرفت و روز!بعد را نوروز-شهيد انديشمند دكتر شريعتينوروزتان مبارك--Amin Rezaeezadeh
__._,_.___
No comments:
Post a Comment