[Attachment(s) from Rahim S.- included below]
این روزها مطبوعات خارجی عکس های بسیاری از مهرورزی دولت اسلامی انتشار داده اند. یکی شان که خیلی معروف شده را اتچ کرده ام. می شود به این عکس ساعت ها نگاه کرد، شاید هم ساعت ها بر آن گریست! ساده است، سه چهار نفر که احتمالا فکر می کنند از جانب امام زمان مامور هستند، دارند کسی که بر زمین پهن است، بندِ کیفش پاره و کیفش روی زمین کشیده است را می زنند. تنها سلاح او هم دست هایش است که به دور سر گرفته تا مهرورزی نصیب مغزش نشود لااقل. اما این همه ماجرا نیست!! چیزی که اشک من را در می آورد، آنانی اند که برای کمک به آن زمین خورده می شتابند، پنج زن که سه تایشان چادری اند. و این قصه، غصه قرن هاست. زخم روزهای متمادی مظلومیت. درد جان کاهِ شیعه. خلاصه کنم می برد مرا به کربلا. من بلند می گویم لاحول و لا قوة الا بالله و یاد گودال می افتم. یاد پسر پیامبر که بی رمق بر زمین افتاده بود و عده ای بر او می تاختند. حسین پهلوانی بود برای خودش، یلی بود در میان مردان، اما زمین اش زدند. و وقتی زمین خورد، مدافع زنان و کودکان بودند. وقتی دیدم پنج زن به کمک مردِ زمین خورده می دوند، شکستم. وقتی چادرشان را دیدم، یاد زینب افتادم که بر فراز بود ، یاد سکینه که می دوید، یاد اهل حرم، که یادشان همه جان می برد. باید ساعت ها بر این عکس گریست.... پ.ن. لطفا فوروارد کنید.
| |
Attachment(s) from Rahim S.-
1 of 1 Photo(s)
__,_._,___
No comments:
Post a Comment