نیایش در ایران باستان در گپی با دکتر کزازی
برای یافتن معنایی فراگیر از نیایش در ایران باستان، باید ذرهبین پژوهش و تحقیقی به دست بگیریم و تمام کتب تاریخی آن روزگار را از نظر بگذرانیم. نیایش، زبان و عمل انسان است در مقابل ساحت قدس. پس پدیدهی پیچیدهای است، به پیچیدگی خود انسان. بخصوص انسان ایرانی که باید منش و کنش تاریخیاش را از نُه توی هفتافتی تقویم و تاریخش بیرون کشید و به تماشا نشست.
درباره ی نیایش و ایران باستان، گپی زدهایم با دکتر میرجلال الدین کزازی. دکتر کزازی را به سختی یافتیم؛ گوشه ی حیاط انجمن مفاخر ایران. در یک غروب تابستانی و در میان آشوب سر و صدای شهری و تکنولوژیک.
* آقای دکتر! اگر بخواهیم کلمه ی نیایش را از دریچه ی ریشه شناسی مورد مطالعه قرار دهیم، نتیجه ی جست و جو، ما را به کجا میرساند؟
ـ نیایش، به گمان بسیاری، از دو پاره ساخته شده است، یکی پساوند «نسبت» که در واژههایی مانند نهادن، نگاه و نگریستن دیده میشود. این پیشاوند فرود یا گذشته را نشان میدهد. شما هنگامی که مینگرید، هنجار کار این است که فرود را پیش پای خود باز میآورید. یا «نیا» که بازمیگردد به گذشته. «ستاک» یا ریشه ی تاریخی واژه که شاید ریختی باشد از گاه، که هنوز در واژههایی مانند سهگاه یا چهارگاه دیده میشود. همان است که نام کهنترین بخش اوستاست. پس نیایش میتواند به معنای «باژخوانی» باشد. «باژ» سخن سپند است. ورد و آفرین و دعا است. یکی از رسم و راههای زرتشتی که بارها از آن در شاهنامه و متون دیگر سخن رفته است، ایین باژ و برسام است. موبدان زرتشتی شاخهای از درخت انار را که ارزش و کارکردی ایینی دارد، در دست میگیرند و باژ میخوانند. آن باژ، نیایش است.
از همین ایین و رسم و راه، به تنهایی میتوانیم به نیایش و باژخوانی در تاریخ و فرهنگ ایران پی ببریم. در همه ی ایینها کما بیش این رسم و راه هست، اما در ایران میتوان گفت که نیایش و باژخوانی کارکردی برتر و افزون تر داشته است. در واقع چون این باژ و نیایش به «خُنیا» بر زبان رانده میشده و آهنگین بوده است، میتوان به گونهای واژه ی «گاه» را در نیایش، آن چنان که گفته شد، جست وجو کرد.
* با این حساب، ایا میتوان ردّ پای این باژخوانی مقدس را در موسیقی مقامی و محلی ایران پیگیری کرد؟
ـ بیگمان چنین است. پارهای از آوازها و آهنگهای بومی و روستایی ایران، بازمیگردد به باژخوانی. برای نمونه در بخشهایی از کردستان، گونهای از آواز هست که «اورامی» خوانده میشود، که گاهی آن را «گورامی» هم نامیدهاند. شاید بتوان گفت، این آواز، کهنترین نمونه ی باژخوانی و نیایش ایرانی است.
در موسیقی لُری هم برای نمونه به آهنگها و آوازهایی از این گونه میتوان رسید. به هر روی، ایرانیان به هر انگیزهای به نیایش میپرداختند. هم از این روست که یکی از گستردهترین زمینهها در شاهنامه که نامه ی فرهنگ و منش ایرانی است، نیایش است. پادشاهان و پهلوانان هنگامی که در نبردی پیروز میشدند یا در کاری کام مییافتند، به نیایش میپرداختند. پیشانی بر خاک مینهادند و خداوند را سپاس میگفتند. از سوی دیگر در ایین نامه نگاری ایرانی که به همین سان در شاهنامه باز تافته است، نیایش خداوند همواره در آغاز نامه باید نوشته میشده. در واقع باید نامه با نام خداوند و آفرین او آغاز مییافته است.
* برخی از متفکران، اعتقاد دارند که تاریخی بودن وجود انسان، مساوی است با زبان داشتن او و تحکم وی.
ایا میتوان مدعی شد که اولین نمونههای کلام که از آسمان فرود آمد، همین نیایشگونههاست؟
ـ البته، این آموزه فراگیرتر از آن است که تنها نیایش باشد. برای این که اگر آدمی توان سخن گفتن نمیداشت، یا با زبان آشنا نمیبود، نیایش نیز نمیتوانست کرد. برای نمونه در «سُنجا» آمده است که خداوند نامها را به آدم آموخت. اگر نهان گرایانه یا صوفیانه بخواهیم به این پرسش پاسخ گوییم که چرا نامها را به آدم آموخت، میتوانیم گفت برای آن که آدمی بتواند به یاری زبان، باژ بخواند و خداوند را نیایش کند.
* در کتب مقدس ایرانی، خیلی بر روی زمان نیایش تأکید شده است. طوری که مناسبترین و بهترین وقت برای انجام دادن مراسم مذهبی را بامدادان میدانستند. مثلاً در بندهای 91 و 95 یشت پنجم، از زبان ناهید، ایزدبانوی باستانی آمده است که: از هنگام برآمدن خورشید تا به گاه فرو رفتن خورشید، هنگام نیایش به درگاه اوست و پس از آن، شایسته ی دیوان خواهد بود. این تأکید از چه روست؟
ـ این ویژگی میتواند بازگردد به ایینهای ستایش و روشنایی که در ایران کارکردی دیرینه و پایدار داشته است. برای نمونه زرتشتیان پنج بار در شبانه روز نماز میگذارند که نخستین آن به هنگام دمیدن خورشید است که «هاونگاه» نامیده میشود. زیرا در این زمان موبدان در آتشکدهها گیاه ایینی «هوم» را در هاون میکوبیدهاند تا آن نوشانه سپند را از آن بسازند. نیایش دیگر به هنگام نیمروز بوده است که آفتاب به میانه ی آسمان میرسد و راست بر جهان میتابد. بدان سان که پدیدههای گیتی در این زمان سایه ندارند. نیایش دیگر «پسینگاه» بوده است. چهارمین نیایش به هنگام فرو خفتن خورشید است. پنجمین آن هم در شامگاه.
در واقع پیشینه ی نیایشها با دمیدن و فروخفتن خورشید است، هنگامی که در آسمان میتابد و جهان از گرمای آن برخوردار است. اما بیشتر، بامدادان، شبگیران و سحرگاه را بهترین زمان نیایش و باژخوانی دانستهاند. باور بر این است که خواستهها و دعاها، اگر در این هنگام بر زبان رانده شود یا در دل بگذرد، بیشتر برآورده خواهد شد و کارگر خواهد افتاد.
* آقای دکتر! حالا که سخن به این جا رسید، از ایین مهر بگویید که بسیاری از سنن نیایشی شرقی در این ایین نهفته است. بخصوص از این که چه طور این ایین از شرق تا غرب عالم گسترش یافت و ایا تفاوتی بین این دو ساحت از نفوذ ایین مهر وجود دارد؟
ـ درباره ی ایین مهرپرستی آن چه میباید گفت، این است که این نام بر دو ایین یا روزگار ایینی در ایران نهاده شده است. یکی مهرپرستی در ایران کهن است. مهر از ایزدان بزرگ و نامدار زرتشتی است و پیش از آن، از برترین دیوان یا خدایان باستانی هند و ایرانی شمرده میشده است. هم از این روست که در «وداها» هم، در این شمار آمده و ستوده و نیایش شده است. این ایزد، روزگاری با خورشید درآمیخته است، زیرا در باورهای کهن ایرانی، مهر هر بامداد پیش از دمیدن خورشید بر گردونه ی زرین خود برمینشیند و بر پهنه ی آسمانها میتازد و روان گذشتگان را برمیگیرد و همراه خود به آسمان و مینو میبرد. از این رو، روزگاری مهر با خورشید درآمیخته است. از آن جاست که در زبان فارسی نیز یکی از کارکردها و معانی مهر، خورشید است.
کاربرد دیگر این واژه، برمیگردد به ایران اشکانی. پارهای از تاریخنگاران برآنند که مهر، نام پیامبر و دینآوری است که در سیامین سال از برپایی جهانشاهی اشکانی، از دوشیزهای به نام ناهید در یکی از شهرهای خاوری ایران آن روزگار، به جهان آمده است. ایینی را در ایران گسترده است و در زمانی بسیار کوتاه که مایه ی شگفتی است، در قلمرو جهان شاهی روم گسترش یافته است، ایینی رسمی و فراگیر. حتی هنگامی که ایین ترسایی در روم گسترش مییابد، یکی از پادشاهان رومی که «یولیانوس» نام دارد، دیگربار به ایین مهر بازمیگردد. از این روی تاریخنگاران باخترینه، او را «آپوستانا» نامیدند که به معنای دین باخته است، زیرا او از مردمان روم میخواهد که دیگر بار به ایین مهری بازگردند.
به هر روی نمادها و باورهایی بسیار از ایین مهرپرستی در ایین و فرهنگ ترسایی به یادگار مانده است. این دو کارکرد مهر را نمیباید با هم درآمیخت. این ایین، ایینی بوده است بر پایه ی پرستش و بزرگداشت روشنایی خورشید.
* آن گونه که در متون باستانی آمده، مهر در غاری متولد میشود که ...
ـ بله، مهریان نخستین در اشگفت یا همان غارها به نیایش میپرداختند. این غارها را به مهرابه یا پرستشگاه مهری دگرگون میکردند و آن ها را با نگارههایی از مهر یا داستان پدید آمدن او میآراستند. اشگفت را به گونهای برمیگزیدند که به هنگام نیایش، رو به سوی نیمروز یا جنوب داشته باشد. هنوز در ایران، ماندهها و ویرانههای این مهرابه ها را میتوان یافت. اما در کشورهای باخترینه، شماری بیشتر از پرستشگاههای مهری یافت شده است. در این پرستشگاهها، نگار آشنای مهر بارها دیده میشود. در این نگار، مهر در پیکر و چهره ی جوان برومند و درخشان رومی که کلاهی خمیده لوک بر سر نهاده است، دیده میشود که بر پشت گاوی نشسته و با دشنهای برّان، بر آن است که گاو را فرو بکشد. در این هنگام ماری از زیر تنه ی گاو بیرون میخزد. این نگاره با نمادهایی دیگر نیز آراسته شده است.
* بسیاری برآنند که محراب امروزی ما که پرستشگاه مسلمانان است، از همین مهرابه ی مهری آمده است. نظر شما چیست؟
ـ بله، به گمان بسیاری، واژهی محراب از همین نام ستانده شده است. آن آب یا آبه، پساوند جای است. پس مهر یا مهرابه در معنی بارگاه مهر میتواند بود. این واژه به زبان تازی برده شده است و با «حا» به نگارش درآمده و سوی نماز را در مسجد نشان میدهد.
No comments:
Post a Comment