Sent to you by yaghin via Google Reader:
و آن گاه که توحید را خواندم دانستم که توحید یعنی خطاب ِ:
تو توئی...و من منم....
من نه هم آنم که توئی...و... تو نه هم آنی که منم
تو همیشه....و من نه همیشه!!
تو بالا و والا و...من پائین و دانی و...
تو با همه همراه و هیچ کس با تو همراه نیست
تو که ای؟...در کمال آقائی
من کی ام؟...بی حیای رسوائی
تو غیر از منی و من غیر از تو
پس مرا چه به اعتقاد به وحدت وجود!؟
و البته نه تو خارج ز منی و نه من خارج از تو...
من کی ام که وجودی برای خود داشته باشم...؟
تو از خود در من دمیده ای...
پس چگونه نتوانم به وحدت قائل شوم...!!؟
تو در منی و در همه امّا، با کسی قاطی نشده ای
خارج از منی و غیر از من نیستی وجدا نشده ای!!
تو کجائی تا شوم من چاکرت؟؟
تو خود ای گوهر یکدانه کجائی آخر؟؟
-و نا آگاه هاتفی از اعماق قلوب نا کجا آباد! فریاد می زند که:
هو معکم هو معکم هو معکماینما کنتم اینما کنتم اینما کنتم...
مع قلبکم..مع روحکم..مع بدنکم..مع فکرکم..مع جانکم..
مع ذرّاتکم..مع نیّاتکم.. مع همه جاکم!!
مع جانکم...
دوست نشسته در نظر...من به کجا نظر برم؟
دوست گرفته شهر دل...من به کجا سفر برم؟
-فَبُهِتَ الذی کفر…
پس او را نشناختم به عقل…و نشناختم به خود…
بلکه نشناختم به خودش… و نه آثارش و نه …
او را نشناختم و عاشقش شدم
او دل هو قلب او روحی هو مع هو...
و سرود آن که سرود که:
هر جا که سفر کردم،تو همسفرم بودی
وز هر طرفی رفتم ، تو راهبرم بودی
با هر که سخن گفتم ، پاسخ ز تو بشنیدم
بر هر که نظر کردم ، تو در نظرم بودی
هرشب که قمر تابید، هرصبح که سرزد شمس
در گردش روز و شب ، شمس وقمرم بودی
در خنده من چون گل ، در کنج لبم خفتی
Things you can do from here:
- Subscribe to آنچه در ضمیر توست... using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
__._,_.___
No comments:
Post a Comment