شیطان جنس كهنه می فروشد شیطان می خواست كه خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسههای قدیمی و در انبار ماندهاش را به حراج بگذارد. در روزنامهای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر كارش پذیرفت. حراج جالبی بود: سنگهایی برای لغزش در تقوا، آینههایی كه آدم را مهم جلوه میداد، عینكهایی كه دیگران را بیاهمیت نشان میداد. روی دیوار اشیایی آویخته بود كه توجه همه را جلب میكرد: خنجرهایی با تیغههای خمیده كه آدم میتوانست آنها را در پشت دیگری فرو كند، و ضبط صوتهایی كه فقط غیبت و دروغ را ضبط می كرد. شیطان رو به خریدارها فریاد می زد: "نگران قیمت نباشید! الان بردارید و هر وقت داشتید، پولش را بدهید." یكی از مشتریها در گوشهای دو شیء بسیار فرسوده دید كه هیچكس به آنها توجه نمیكرد. اما خیلی گران بودند. تعجب كرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد. شیطان خندید و پاسخ داد: "فرسودگیشان به خاطر این است كه خیلی از آن ها استفاده كردهام. اگر زیاد جلب توجه می كردند، مردم میفهمیدند چه طور در مقابل آن مراقب باشند. با این حال قیمت شان كاملاً مناسب است. یكی شان "شك" است و آن یكی "عقدة حقارت". تمام وسوسههای دیگر فقط حرف میزنند، این دو وسوسه عمل می كنند." |
__._,_.___
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
__,_._,___
No comments:
Post a Comment