گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, December 18, 2009

[گلچين از گروه‌هاي ديدني] New comment on [yaghin] به مناسبت اول محرم.

Anonymous has left a new comment on your post "[yaghin] به مناسبت اول محرم":

کتاب کرامات الحسینیه (معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت ، جلد دوم صفحه 125

درکتاب دارالسلام مرحوم عراقی و کلمه طیبه مرحوم نوری و داستانهای شگفت و کتابهای دیگر که مطالعه کرده ام همه از عالم جلیل و کامل نبیل صاحب کرامات باهره و مقاامت ظاهره آخوند ملا زین العابدین سلماسی(اعلی الله مقامه) نقل کرده اند وکررا از موثقین نقل شده و آثار حزن از حیوانات در عاشورای آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام بارها به چشم مشاهده شده است .
این عالم بزرگوار که اهل مکاشفه می باشد وبارها خدمت امام زمان عجل اله تعالی فرجه الشریف رسیده فرموده وقتی که از سفر زیارت حضرت رضا علیه الاسلام برمی گشتم عبور وگذر ما به کوه الوند افتاد (که در نزدیکی همدان واقع شده است) جهت استراحت در آنجا فرود آمدیم ، موسم بهار هم بود ، همراهان و رفقا ودوستان مشغول خیمه زدن شدند، من هم نظر به د امنه کوه می کردم که ناگهان چشمم به یک چیز سفیدی افتاد

چون تامل کردم پیرمردی محاسن سفید رادیدم که عمامه کوچکی به سر داشت وبرسکوئی نشسته که قریب به چهارصد زرع ارتفاع داشت و بردور آن سنگهای بزرگ چیده که به جز سر چیزی از او نمایان نبود ، نزدیک رفته وسلام کردم ، مهربانی نمود پس با من انس گرفت و کم کم با او هم صحبت شدم فهمیدم که به خاطر گناه و معصیت از شهر و دیار و عیال و خویشان و مردم دور شده و برای عبادت بیشتر به کوه ودشت آمده وهیجد ه سال است که در اینجا سکونت دارد و رساله ای عملیه علما را هم با خود داشت و از جمله تعریف های عجیبه ای که برایم نقل کرد این بود:

گفت: اولین روزی که من به اینجا آمدم ماه رجب بود ومن هم اینجا را خلوت دیدم گفتم برای عبادت عالیست و شروع به تهذیب نفس کردم … پنج ماه واندی گذشت ، شبی مشغول نماز مغرب بودم که ناگهان صدا و ولوله عظیم وعجیبی شنیدم ، از ترس نمازم را سریع خواندم ، یک نگاهی به این دشت وبیابان کردم ، دیدم بیابان پر از حیوانات عجیب و غریب است و تا مرا دیدند به طرف من امدند اضطراب و خوف و ترسم زیاد شد و از آن اجتماع تعجب کردم ، چون دیدم در آنها حیوانات مختلفه و متضاده اند مثل شیر و آهو و گاو کوه و پلنگ با هم مختلطند و به صدا های غریبی صیحه می زنند پس در این محل دور من جمع شدند و سرهای خود را به سوی من بلند نموده و فریاد می زنند با خود گفتم : دور هم جمع شدن این وحوش و درندگان که با هم دشمننند برای درید ن من نیست زیرا اگر برای من بود همدیگر را می دریدند ، پس باید برای امر بزرگی باشد باید یک حادثه عجیبی در دنیا رخ داده باشد .خوب که فکر کردم دیدم امشب شب شهادت آقا ابا عبداله الحسین علیه السلام می باشد و این فریادها و سر و صداها و فغان ونوحه گری و گریه وناله برای مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است ، وقتی مطمئن شدم عمامه را از سر برداشتم و بر سر خودم زدم و خود رااز این مکان انداختم و می گفتم : حسین ، حسین ، شهید کربلا حسین و امثال این کلمات ، پس حیوانات در وسط خود جایی برایم خالی کردند و دورم حلقه زدند .

بعضی از حیوانات سر به زمین می زدند وبعضی خود را به خاک می انداختند و همین طور تا طلوع فجر عزا داری می کردیم پس آنها که وحشی تر از همه بودند رفتند وبه همین ترتیب یک یک حیوانات رفتند ومتفرق شدند و از آن سال تا به حال که مدت هجده سال است این عادت ایشان است و هروقت من فراموش میکنم یا بر من مشتبه می شود آنها با جمع شدنشان به من توجه می دهند.

Publish this comment.

Reject this comment.

Moderate comments for this blog.

Posted by Anonymous to گلچين از گروه‌هاي ديدني at December 18, 2009 7:51 AM

No comments:

آرشیو مطالب