گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, January 29, 2010

امعان نظر در خواهشی که داشتم

سلام بر دوستان و مهتران عزیز در گروه جان و عزیز گل ها
 بزرگانی که خودشان را معرفی فرمودند، بنده نوازی و بزرگواری کردند
و عزیزانی که آن را به دلایل کاملا موجه و حق نپذیرفتند باز هم بزرگواری کردند که پاسخ دادند
شاید این خواهش من به شرایط سنی ام و ناپختگی ام در برابر این مهتران برگردد اما من هیچ نیتی جز این نداشتم که
 با شناخت بیشتر، شان و منزلت این دوستانرا بیشتر بدانم تا خدای نکرده چیزی ننویسم که بی ادبی ای به بزرگانی گردد
 که فرسنگ ها از من بالاتر هستند. مع الوصف خواهشم را پس می گیرم (به قول شاملو عزیز: مارا به باطن همه دیوار راه نیست!) و برایتان در هر نقطه و با هر نام و با هر سن و با هر شغل که هستید، آرزوی سربلندی و عزت دارم
از همه عزیزانی که در نامه قبل نامشان زینت بخش نامه ام بود صمیمانه به قدر بضاعتم تشکر می کنم و دستشان را به رسم ادب و امتنان میفشارم. در ضمن سایر عزیزان و هم گروهی های عزیز که نامشان از قلم افتاده بود نیز شامل این ارادت بنده می باشند و عذر خواهی می کنم اگر نامشان مرقوم نشده بود
 
در آخر قطعه ای از شفیعی کدکنی عزیز، به تک تک بزرگان تقدیم میکنم
 
ای روشنی باغ و بهاران که تو بودی
وی خرمی خاطر یاران که تو بودی
ای سرو!که در پیرهن صبح نگنجید
جان تو و ای جان بهاران که تو بودی
با پیرهن سبز، بر این آبی بی ابر
آیینه صد نقش و نگاران که تو بودی
در تابش خورشید تموز و تپش خاک
آرامگه و منزل یاران که تو بودی
بی پشت و پناه‌اند تذروان و هزاران
ای باغ تذروان و هزاران که تو بودی
خنیاگه مرغان و تماشاگه خلقان
و آرامگه خیل سواران که تو بودی
در همهمه با غرش طوفان و شب و ابر
در زمزمه با ریزش باران که تو بودی
یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما
وایینة صد نسل و تباران که تو بودی
سال دگر این دشت بهار از که بجوید؟
ای رایت رویان بهاران که تو بودی
ای در غم و اندوه که ماییم پس از تو
وی شادی اندوه گزاران که تو بودی
 
قربانتان محمد رضا کنعانی
 

No comments:

آرشیو مطالب