گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Sunday, October 25, 2009

محمدرضا کاکاوندی كمانچه ساز بزرگ ايران درگذشت


عنان تا در كف نامردمان هست
ستم ها ميكند با مرد نامرد

محمدرضا كاكاوندي يكي از سازندگان بنام كمانچه كشور يكي ديگر از قربانيان سانحه هوايي اخير بود.كاش درصد سودآوري خريد و استفاده از توپولوف هاي عهد نيكلاي روسيه را ملت ميدانست تا يه هرصورتي ديگر تاوان نخريدن اين پرنده هاي وامانده را بدهند و اينقدر شاهد قرباني شدن فرزندان اين مرزوبوم نباشيم.

محمدرضا كاكاوندي را از طريق سامر حبيبي محقق و نوازنده ي كمانچه كشور شناختم.اولين بار شماره محمدرضا را حبيبي به من داد و با او تماس گرفتم و گفتم چون دير شماره شما را پيداكردم سفارش دو تا كمانچه را به يكي از همشهريان كمانچه ساز تو دادم.البته بماند ماجراهايي كه با همشهري غيرحرفه اي او داشتيم . دوسالي بود كه تلفني با اودر ارتباط بودم و از او ساز مي گرفتم تا اينكه از طرف اداره كل ارشاد گيلان به ما زنگ زدند كه در جشنواره كمانچه نوازان كشور(تال) در خرم آباد بايستي شركت كنيم.به محمدرضا زنگ زدم و جريان رو به او گفتم اول كمي برآشفت و بعد قانعش كردم كه خيلي آرام به ارشاد خرم آباد برود و مسئله حضورش را در نمايشگاه پيگيري كند.محمد رضا مي گفت كه منزل ما تا ارشاد خرم آباد ده دقيقه راه است چطور من را كه در جشنواره هاي بين المللي براي خرم آباد و كشور افتخار كسب كردم دعوت نمي كنند پس كه را دعوت كردند.نهايتا محمد رضا پس از كلي دوندگي و آمدن به تهران براي گرفتن برخي سازهاي امانتي و يك سري مشكلات ديگر موفق شد كه به جشنواره خانگي(تال) كه حقش بود شركت كند.روز افتتاحيه محمدرضا را از طريق يك كمانچه كه در دستش گرفته بود شناختم.همه فكرميكردند كه محمدرضا كمانچه به دست آمده كه خودش را نشان بدهد فقط من و محمدرضا ميدانستيم كه اون كمانچه با چوب گردو را ازتهران آورده بود بخاطر خط و خش هايي كه پيداكرده بود مجبور بود دوباره لاك الكل بزند و هنوز خشك نشده بود .بگذريم محمدرضا را درآغوش گرفتم بهش گفتم تصورم اين بود كه يك آدم دوونيم متري بايد ميبود.كمي خنديديم و با مردم وجمعي از استادان كمانچه به گالري نمايشگاه رفتيم.نمايشگاه پربود ازسازهاي احمد مراحمي و رهبري نژاد و كاكاوند كه البته با محمدرضا هيچ نسبتي نداشت.سازهاي محمدرضا با خصوصيات ويژه خود مابين ديگر سازها داشت كاملا مشهود بود هم از نظر كيفيت و صنعت كه درايران لنگه اش وجود نداشت و هم بخاطر صداي منطقي اي كه داشت.با اينكه استادات ديگر از دستم دل خون داشتند كه چرا باعث شدم محمدرضا به نمايشگاه راه پيدا كند با پوست كلفتي جلو رفتم و عرض ادب نمودم.مهمتر از همه نگاههاي بخل آميز استادات بزرگ كمانچه كشور (هيئت داوران جشنواره تال)كه گويي محمد رضا برايشان به يك بغرنج بيشتر شبيه بود تا يك همكارهنري را ميديدم و خيلي هم نگران و دلچركين شدم كه چرا بايستي يك هنرمند درشهر خودش اينقدر غريب باشد.با اين وجود تصميم گرفتم از فرصتي كه جشنواره در اختيار من قرار ميدهد به نفع محمد رضا استفاده كنم و نامي از او ببرم .اينكار را هم كردم اگرچه منجر به قطع رابطه كلي با ديگر كمانچه سازان شد ولي گفتم كه محمد رضا كاكاوندي باعث افتخار لرستان و ايران هست و آينده كمانچه كشور دست اين جوان لرستاني است. در روز اختتاميه جشنواره هم مجري با بي ميلي نام محمدرضا را به صورتي غيراخلاقي عنوان كرد (اخوان كاكاوند)!كه براي من توهين بود چه برسد به محمدرضا.بعد متوجه علت عصبانيت محمد رضا از دست اين بزرگمردان!شدم.بگذريم.محمدرضا اولين كمانچه گالشي گيلان را برايم ساخت و هنوز با آن ساز ميزنم.وقتي اولين بار وارد كارگاه سازسازي محمدرضا شدم و ازنزديك ديدم كه با چوبهاي آفريقايي و چه ميدانم ونگه و آبنوس و ديگر چوب ها چه حماسه اي مي آفريند بيشتر به او ايمان آوردم. البته ماجراي برخورد بد خرم آبادي ها با حضور محمدرضا به بيرون از لرستان هم سرايت پيدا كرد و سامرحبيبي هم فرجام خوبي در ارتباط با اين هنرمند خونگرم لرستاني نداشت.آخرين بار قراربود كه با هم پيش استاد لطفي و كامكار و كلهر برويم كه موفق نشديم.او بين همه نوازندگان به كيهان كلهر خيلي علاقمند بود و دوست داشت ايشان را ازنزديك ببيند.با اطمينان خاصي ميگفت اگر كلهر كمانچه هاي من را ببيند خوشش ميايد و درنهايت هم با يك دنيا آرزو جوري مرد كه هزاران بار اگر برعاملان اين ارتباط شوم اقتصادي با روسيه لعنت بفرستيم باز هم كفايت نميكند.نميدانم تاكي مردم ما بايستي تاوان كارهاي نادرست حاكمان يكسونگرمارابدهند ولي به هر حال فقط بايد اميدوار بود كه بدتر ازاين نشود.
....توگويي گل نه روييد نه پژمرد چه آسان ميتوان از يادهارفت
اگرچه محمدرضا هرگز از يادها نخواهد رفت.كارهايي كه او درزمان كوتاه حيات خود انجام داد چراغ راه آيندگان سازسازي كشور خواهد بود.او هميشه از اين مسئله رنج ميبد كه چرا صنعت ساز هاي ايراني بايستي از سازهاي غربي پايين تر باشد و چرا اينقدر با افكار پوسيده خودمان را سانسور كنيم چرا نبايد از چوبهاي زيباي آبنوس و ديگر چوب هاي ارزشمند و خوشرنگ ديگر نقاط جهان استفاده كنيم.محمدرضا نشان داد كه ميشود صداي با اصالت ساز ايراني را از چوبهاي غيرايراني گرفت.آثارش و كمانچه هايش جزو آثار تكرار ناشدني تاريخ كمانچه سازي ايران ماندگار خواهد ماند. نام و يادش را براي هميشه در دل و جان خود دارم و عهد ميكنم كه در تمام اجراهاي رسمي و جشنواره اي با كمانچه محمد رضا ساز بزنم و قبل از اجرا از او ياد كنم.

منبع :موسیقی گیل و تالش


No comments:

آرشیو مطالب