سلطانیان، فقط همین یک جمله را عرض میکنم:
خودتان قضاوت کنید، آیا برای مدت زمان 30 سال، این آثاری که اسم بردید،
قانع کننده و کافی به نظر میرسد؟؟؟
به امید سرافرازی هنر
---------------------
On 4/19/12, mohsen soltanian <mohsen_soltanian@yahoo.com> wrote:
> از بهترین اجراهای استاد پس از سال 57 چندتایی را معرفی میکنم
> همایون مثنوی با سنتور منصورخان صارمی
> کنسرتهای دوراروپاهمراه ویلون استادبدیعی که تقریبا هفت دستگاه موسیقی را
> اجراکردند
> اجراهای خصوصی سه گاه و شورودشتی باویلن پرویزیاحقی
> اجراهای خصوصی فراوان باتاراستادشهنازونی استاد کسایی
> پیوندمهربااستاد فرهنگ شریف
> والبته برخی ازهنرمندانی که نام بردید حقیقتا شیوه نوازندگی شان باشیوه
> آوازاستاد که همراهی نوازنده ای شش دانگ وکاملا مسلط به ظرایف ردیف موسیقی
> ایرانی راطلب میکندتفاوت دارد
> برادرعزیزبیایید کمی بادانش وآگاهی بیشتروبادقت وهوشمندی بالاتری درباره
> مفاخراین سرزمین بنویسیم وگرنه مثل ما مثل همان شب پره کوریست که
> بخواهدخورشیدرا وصف کند
>
>
> ----- Forwarded Message -----
> From: davod pirnia <golha.pirnia@gmail.com>
> To: Babak Manouchehrifar <babak.manoochehri@gmail.com>
> Cc: "Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com"
> <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
> Sent: Wednesday, April 18, 2012 2:07 AM
> Subject: Re: پاسخی به یادداشت آقای پیرنیا در مورد نامه استاد شجریان به اصغر
> فرهادی
>
>
> با سلام مجدد. پاسخ به نوشته دوست عزیزمان آقای بابک منوچهری. و در مورد یک یکی
> نکاتی که فرمودند:
> نکته اول: استاد بودن یک شخص آن هم در یک تخصص خاص مانند آواز دلیلی بر این
> نیست که آن شخص هیچ گونه آمال و خصایص انسانی منفی نداشته باشد. شما بگونه ای
> در مورد استاد شجریان فکر میکنید انگار ایشان از مقام معصومیت بهره مند هستند.
> من واقعا متاسفم که هر چیز خوبی باید حتما مقدس باشد برای ما ایرانی ها. اقای
> شجریان بهترین خواننده هم که باشند، بهیچ عنوان برای من و برای هیچ کس دیگری
> نباید مقدس باشند. شما از استاد برای خود بُتی ساخته اید که ظاهرا نمیتوان
> اصلا به ان تعرضی کرد. نخیر. استادی اقای شجریان به جای خود. اما بنظر من بعضی
> از رفتارها و حرکات
> ایشان جنبه ی خودشیفتگی دارد. اینکه عرض میکنم ارزوی قلبی من این است که
> اشتباه باشد فکر و برداشتم، به این خاطر است که دوست داشتم استاد شجریان این
> اخلاق را نداشتند. والله ما هم با صدا و هنر استاد حال میکنیم و حتی گاهی دوست
> داریم جانمان را فدای یکی از تحریرهایشان کنیم. اما اینها هیچ کدام باعث این
> نیست که استاد برای من مقدس باشند. همین و السلام.
> نکته دوم: بهتر است بجای ایرادهای نوشتاری و دستوری به صحبت بنده، لُپ مطلب و
> بقول معروف جان کلام را بهش توجه کنید. بنده نه نویسنده هستم و نه برای روزنامه
> یا مجله ای از خودم مقاله داده ام. اینها همه اش تراوشات ذهنی خودم بوده که
> بزبان ساده نوشته ام و فکر میکنم کاملا منظور و مقصود را بیان میکند.
> نکته سوم: باز هم عرض میکنم اینها برداشت های شخصی بنده است. و احساسی که بقول
> معروف حس ششم بنده به من القا کرده و میکند. شاید هم غلط باشد. اما دوست دارم
> واقعا همه دوستان نظر خودشان را ازادانه بدهند. بدون تقدس گرایی..
> نکته چهارم: باز هم دچار تقدس گرایی هستید دوست عزیز. شما باید هرررررررررررررر
> چقدر هم که استاد را دوست داشته باشید (همانطور که من هم خیلی دوستشان دارم)،
> نکات منفی را هم در موردشان بتوانید حداقل بشنوید و بدور از تعصب با آن
> برخوردکنید.اقای شجریان هم مانند اکثر هنرمندان ایران و همه نوابغ جهان ممکن
> است مشکلاتی داشته باشند. اینقدر مقدس گرا نباشید. همین اینشتین که شما اسم
> بردید، مسادلی داشته اند در زندگی شان که قابل باور نیست. اما از جایگاه علمی
> ایشان چیزی کم نمیشود. یا اقای مارلون براندو (ستاره بی بدیل سینمای جهان) خب
> مسائلی داشته اند. و
> خیلی های دیگه. بیایید درکمان را انقدر بالا ببریم که مسائل فنی هنری را از
> مسائل اخلاقی و شخصی جدا بدانیم. من هرگز و اصلا و مطلقا جایگاه هنری استاد
> شجریان را ذره ای تکذیب نکرده ام. فقط یک حرف دارم. استاد کمی دچار خودشیفتگی و
> ژست های خودمطرح کننده شده اند. والسلام
> با آرزوی سرافرازی هنر
>
>
>
> On Wed, Apr 18, 2012 at 12:57 AM, Babak Manouchehrifar
> <babak.manoochehri@gmail.com> wrote:
>
> جناب آقای پیرنیا!!!
>>
>>عطف به درخواست شما از دوستان برای ارایه نظر
> راجع به نوشته حضرتعالی، چند نکته به نظر بنده می رسد که امیدوارم به درک شما
> از
> موضوع کمک نماید.
>>اول آنکه: نوشته شما دارای تناقض ها و آشفتگی هایی چند است. به عنوان مثال شما
> خود چندین مرتبه از واژه «استاد» برای آقای شجریان استفاده فرموده اید و در عین
> حال نوشته اید که ایشان برای «مطرح كردن اسم خود، براي چسباندن نام خود، ژست
> گيري
> و بزرگ جلوه دادن» کاری را انجام داده اند. اگر به مقام استادی ایشان معتقد
> هستید،
> حداقل آنگونه که ناامیدانه در کلام خود تلاش فرموده اید، حتما باور دارید یک
> «استاد»
> اساسا نیازی به مطرح كردن، چسباندن، ژست گيري و بزرگ جلوه دادن خود ندارد. یا
> مثلا
> از یک سو تلاش می فرمایید ادب و احترام را نسبت به ایشان رعایت فرمایید و از
> سوی
> دیگر سراسر نوشته شما توهین، نه به آقای شجریان که به هر فرد دیگری است که چنین
> نامه ای او را مخاطب می انگارد. این امر از واژگانی نظیر خودبيني ، خودشيريني،
> خودنمايي،
> و ژست گيري و نیز ترکیب بندی جملات شما کاملا مشهود است. تناقضی دیگر در «آرزوی
> قلبی» شما مبنی بر اشتباه بودن «برداشت ذهنی» خود شما است. این بدان معناست که
> شما
> در اندیشه خود «شک» دارید و نه یقین. این آرزو را هم در اول و هم در آخر
> یادداشت
> خود ذکر کرده اید و بین آنها آنچنان با یقین و توهین آمیز نگاشته اید که به
> اعتقاد
> بنده، محلاین شک نه در «برداشت» شما که در «آرزوی» حضرتعالی است.
>>دوم آنکه: پیوستگی نه تنها در افکار بیان شده که حتی در شکل نامه نگاری شما
>> نیز
> کمتر مشهود است. مثلا فقط کمتر از 25 درصد از یادداشت شما در مورد پیام ایشان
> به
> آقای فرهادی است، که آنهم شامل دوبار بیان یک جمله در ابتدا و انتهای یادداشت
> است.
> مابقی ارایه شواهدی، البته از دیدگاه شما، برای اندیشه ایست که ربط آن به
> اندیشه اصلی صرفا با جمله «چنانچه (که البته
> این هم اشتباه است و باید می نوشتید چنانکه) قبلا مواردي از اين دست را شاهد
> بوده ايم»
> بیان شده است. یا مثلا شما در ابتدا و انتهای یادداشت خود اعضای گروه را مخاطب
> قرار می دهید و در میانه یادداشت مخاطب شما آقای شجریان می شود (عدم رعایت دوم
> شخص). نیز معلوم نیست این ها اندیشه یک نفر (شما) است، آنچنانکه در ابتدا و
> انتها
> بیان می کنید، یا شما به نمایندگی از همه می نویسید آنگونه که می فرمایید «قبلا
> مواردي از اين دست را شاهد بوده ايم» یا « براي خيلي ها قابل تشخيص است»و یا
> «در اين روزهاي
> اخير باز هم ديديم» (عدم رعایت اول شخص).
>>سومآنکه: «شاهد» (و در حالت جمع شواهد) به آنچه می گویند که مصداق عین داشته
> و حقیقتی غیر قابل انکار است. به یقین به «دانش و آگاهی فردی» به ویژه آن زمان
> که
> بدون تحقیق است، شاهد گفته نمی شود. از این منظر کل شواهد شما فقط با یک جستجوی
> اینترنتی ساده یا یک گپ ساده با سی دی فروشان حتی پشت چراغ راهنمایی هم مورد
> تردید
> قرار می گیرد. اگر منظور شما همکاری یک هنرمند خاص است، که ممکن است اینگونه
> نیز
> باشد، تعمیم آن به «اساتيد بي نظير دوران گلها» بی شک ساده انگارانه بوده و خود
> شاهدی
> بر شاهد نبودن آنچه است ذکر فرموده اید. به قول سعدی:
>>اول اندیشه وانگهی گفتار پای بست آمده است و پس دیوار
>>چهارم آنکه: به گفته افلاطون «نادان انگاشتن مخاطب نادان جلوه دادن خود است».
> آنگونه که می دانید بیان «احساسات»، ،آنگونه که خود بر نوشته خود نام نهاده
> اید،
> «مکان» و «زمان» ویژه خود را طلب می نماید. بیان «برداشت» نیز اینگونه است و
> البته
> هر کس آزاد به بیان آنها. اما زینت آرایی توهین و دلخوری و تسویه حساب فردی یا
> گروهی با واژگان به زور قرار داده شده در یک متن، همانا نادان انگاشتن مخاطب
> است.
> بنده آرزوی قلبی دارم، البته متفاوت با شما که «آرزوی قلبی» برای رد اندیشه
> ذهنی
> خود دارید، که نیت حضرتعالی اینگونه نباشد. در اینصورت، به نظر من شاید برطرف
> کردن
> تناقض های ذهنی ، البته تا آنجا که من در این یادداشت مشاهده نمودم، بتواند به
> شما
> کمک نماید. هر کس می تواند از کار کسی خوشش بیاید یا خیر، اما ربط دادن نامربوط
> ها
> به یکدیگر، به ویژه آنها که بنیانی سست دارند، به آشفتگی بیشتر می انجامد. به
> قول
> انیشتین «خاکستری دلیلی است بر سیاه و سفید نبودن این جهان».
>>در نهایت: از صمیم قلب خوشحالم به اطلاع شما برسانم که به اعتقاد بنده و به
>> استناد
> آنچه بیان نموده ام، «آرزوی قلبی شما» مبنی بر «اشتباه بودن برداشت ها و
> احساسات
> شما» به همین زودی برآورده شده است. باشد که سایر آرزوهای قلبی شما و همه
> دوستان
> نیز اینگونه برآورده شود.
>>دوستان خود آگاهند که تبادل نظر با مجادله تفاوت دارد و مجادله های اینچنینی و
>>
> نوشتن و یا پاسخ گویی در این موضوعات بجز تولید انگاره های منفی و رنجش، به نظر
> بنده نتایجی دیگر نخواهد داشت که سعدی نیز می فرماید: «هر که سخن
> نسنجد از جوابش برنجد».
>>
>>
>>با آرزوی سلامتی و شادکامی
>>
>>بابک منوچهری
>>
>>
>>
>>On Tue, Apr 17, 2012 at 11:34 AM, davod pirnia <golha.pirnia@gmail.com>
>> wrote:
>>با سلام خدمت تمامي دوستان.
>>ضمن
> احترام و ادب خدمت استاد شجريان و تمامي دوستداران ايشان، و با آرزوي قلبي
> مبني بر اينكه برداشت و احساس شخصي خودم كه ميخواهم در اينجا ابراز كنم
> اشتباه باشد! ، مايلم عرايضي را حضور دوستان عزيزم برسانم:
>>متاسفم كه بگويم برداشت بنده اين است كه استاد شجريان (با وجود مقام رفيع
> هنري شان)، باز هم دچار خودبيني و خودشيريني شدند. و باز هم براي مطرح كردن
> اسم خودشان و براي ژست گيري و بزرگ جلوه دادن خودشان، چنين حركتي را انجام
> داده اند و اين پيام تبريك را داده اند. چنانچه قبلا مواردي از اين دست را
> شاهد بوده ايم كه دو نمونه ي بارز آن را اشاره ميكنم:
>>دوستان عزيز خاطرشان هست كه در طول 30 سالي كه از انقلاب گذشت، آقاي استاد
> شجريان حتي شايد يكبار هم سراغ اساتيد بي نظير دوران گلها (نظير استاد
> بديعي، شهناز، شريف، ياحقي، صارمي، نجاهي، خرم، توكل، ملك و ... و ... كه
> شايد اكنون نامشان از ذهن بنده جا مانده باشد) نرفتند و همكاري هنري (حتي
> شده به شكل خصوصي و ضبط خانگي) انجام ندادند. اما حتما خاطر دوستان هست كه
> در مراسم تدفيتن استاد ياحقي، چنان با آب و تاب و غرور خاصي در مورد ساز
> استاد ياحقي و شخصيت و مقام هنري شان صحبت ميكردند كه گويي دهها سال با
> ايشان هم نفس و محشور بوده اند، ايكاش بجاي آن تعريف ها براي ساز استاد
> ارزش بيشتري قائل بودند، اما حتي كلمه اي هم سخنراني نميكردند. آقاي شجريان
> شايد من اشتباه ميكنم، اما خودبزرگ بيني و مطرح كردن اسم خودتان، براي
> خيلي ها قابل تشخيص است.
>>مورد ديگر كه براي من باز هم برداشتي جز خودنمايي و مطرح كردن خود را از
> سوي استاد به همراه نداشت، حضور ايشان در مراسم بزرگداشت استاد شهناز در
> چندسال گذشته است و بخصوص سخنراني ايشان در مقام استاد شهناز. و آن جمله ي
> "60درصد ساز استاد در آواز من هست" كه براي من بسيار تاسف به همراه داشت،
> كه پس چرا 30 سال آن ساز را به فراموشي سپرديد؟؟؟
>>و در اين روزهاي اخير باز هم ديديم كه استاد شجريان براي چسباندن نام خود
> به جرگه ي سينما و سطح اول آن در جهان (جايزه ي اسكار) چنين حركتي را انجام
> دادند.
>>باز در اخر تاكيد ميكنم، آرزوي قلبي من اين است كه تمامي اين
> احساسات و برداشت هاي من اشتباه باشد. نميدانم نظر دوستان در اين مورد
> چيست؟؟؟؟
>>باميد سرفرازي هنر
No comments:
Post a Comment